نیاز به اندیشه ی شریعتی

ساخت وبلاگ

 

نیاز به اندیشه ی شریعتی

دکتر سید ابوالفضل حسینی – عضو هیات علمی دانشگاه حکیم سبزواری

(به مناسبت سی و نهمین سالیاد عروجش)

در منظومه ی فکری دکتر علی شریعتی، عبارت " زر و زور و تزویر "، نماد سه قدرت اقتصادی، سیاسی- نظامی- امنیتی و مذهبی- فرهنگی است که سه ضلع حاکمیت را در جوامع بشری تشکیل می داده اند وغالباً هم در مقابل جبهه ی "مردم"بوده اند. از بُعد سلبی، این ها، همان چیزهایی هستند که شریعتی عمر خود را بر سر مبارزه با آن ها گذاشت، در مقابل، از ُبعد ایجابی، تأکید شریعتی بر " عرفان، برابری و آزادی " است. تلاش برای تحقق این سه، که مفاهیمی الٰهی، انسانی و جهانی اند، در دستور کار شریعتی  بوده است.  مکتبی که این سه موضوع  را با هم داشته باشد، نسبت به مکاتب دیگر جامعتر است.

 اگر جوامع انسانی به عرفان، دین، اخلاق، هنر و... محتاج اند،

اگر به برابری و عدالت در همه ی ابعادش نیازمند،

 و اگر می خواهند با آزادی های سیاسی، اجتماعی و دموکراتیک از دوران استبداد و دیکتاتوری فاصله بگیرند، به این دستاورد اندیشه ی شریعتی نیازمندند.

در عصر جدید و جهان مدرن، دیگر استحمار (فرهنگی- مذهبی-هنری...)، استثمار(اقتصادی) و استبداد (سیاسی- نظامی) الزاماً به شکل گذشته نخواهد بود، اما قدرت، در اشکال مختلفش وجود دارد، پس تکامل جوامع انسانی در بهره مندی بیشتر از مراتب عالی تر این سه گوهرحیات بخش " عرفان، برابری و آزادی " است.

چرا بر این نکته تأکید می کنم؟

  در سیری بر تاریخ اندیشه ی بشری از آغاز تا کنون – به ویژه در میان فیلسوفان و حکما – مشاهده می شود که هر مکتب یا شخصیتی برجنبه یا جنبه هایی از نیازهای انسانی تأکید داشته اند.مثلاً:

الف- برخی مشرب عرفانی داشته اند و به سلوک فردی و اخلاق زاهدانه و صوفیانه روی آورده اند، یا حتّیٰ به جنبه های فکری، فلسفی، دینی و هنری .. خاصی توجه داشته و دیگر کاری به سیاست و اقتصاد و معیشت مردم نداشته اند. از این دست فیلسوفان و زاهدان و عالمان دینی و... در تاریخ ملل گوناگون کم نبوده اند و چنین مکاتبی هم کم نیستند.

ب- "عدالت"  در مکاتب مختلف مطرح است. حکمای گذشته نیز غالباً آن را مبنا و محورِ افعال اخلاقی می دانسته اند. البته که عدالت بسیار عام تر از از عدالت اقتصادی( به تنهایی) است. مکاتبی مثل مارکسیسم، سوسیالیسم و کمونیسم بر جنبه های اقتصادی و برابری های مادی توجه ویژه کرده اند. برابری های انسانی، عدالت قضایی، فرصت های برابرشغلی و بهره مندی عادلانه از امکانات عمومی، در تاریخ اندیشه و عمل خیرخواهان به وفور دیده می شود و امروز  مبنای قانونگزاری ومدیریت اجتماعی است.

ج- "آزادی" در برابر استبداد و خفقان نیز در مکاتب بشری مورد ستایش فراوان قرار گرفته است. لیبرالیسم، اومانیسم و اگزیستانسیالیسم در قرون جدید برای تأمین این جنبه از نیاز انسانی، سخن ها گفته اند و آزادیخواهان فراوانی از آزادی های خویش برای آزادی مردم دست شسته اند. دموکراسی، امروز به عنوان عامترین روش پذیرفته شده برای مدیریت جوامع، بر اساس رأی و نظر افراد و شهروندان همه ی کشورها، به رسمیت شناخته شده است. دموکراسی (مردمسالاری) بر اساس آزادی و حقوق برابر همه ی شهروندان، هم در روی کار آوردن و هم در برکنار کردن مدیران عالی کشور ها و نیز در اِعمال سلیقه ی ملی در قانونگزاری و مدیریت ها عمل می کند.

با این اوصاف، پیام اصلی شریعتی، یعنی " عرفان، برابری و آزادی"، نیاز هایی را که در مکاتب مختلف به صورت یک بعدی، ناقص و یا حتی افراطی مطرح بوده اند، در یک نوع هماهنگی با هم فرارویمان  می گذارد. به این نوع درس و پیام  نیازمندیم تا از نگاه یکسویه و افتادن در ورطه ی افراط و تفریط برحذر باشیم و جامعیت نسبی را جایگزین یکجانبه نگری کنیم. برای شریعتی، این سه، معانی بلندی دارند که در این اندک نمی گنجد و می توان نظر او را درباره ی هر یک از آن ها، در مجموعه ی آثارش ردیابی کرد، اما اندکی از آن:

الف- در نظر شریعتی روح همه مذاهب، توجه به اعتلای جنبه های معنوی انسانی است. معنا دار کردن زندگی در این کویر، با دین، اخلاق،عرفان، هنر و...برای تحمل زنده بودنِ دشوار آدمی پس از هبوط در این برهوتِ دنیا ضرورت دارد. این است که او به خواندنِ مثنویِ مولوی تشویقمان می کند، چه، به تعبیر شریعتی،  مولوی در این کویربهشتی ساخته است، از معنا. "گفتگوهای تنهایی"،"کویر"، "نیایش" ها و ادبیات عرفانی شریعتی (کویریات) ، حکایتگر روحیات درونی خود اوست.

ب- "برابری" در نظر شریعتی تا آن حد مهم است که اولین اثرش به زندگی و مبارزات عدالتخواهانه ی" ابوذر" اختصاص داشت. علی- عدالت مظلوم -  و ابوذر - معترض نظام تبعیض- را به عنوان دو تربیت یافته مکتب پیامبر برکشید و به فضای مارکسیسم زده ی روزگار معرفی کرد. به عدالت نه فقط به عنوان مساله و بحثی کلامی درمورد خدا، بلکه به عنوان اصلی در قرائت علوی از اسلام و فرمول حکومتی و روابط انسانی باور داشت.

ج- " آزادی " برای شریعتی یک شعار روشنفکرانه نبود که "ای آزادی! خجسته آزادی" ،" ای آزادی! چه زندان ها که برایت نکشیدم!... اما خود را به استبداد نخواهم فروخت.."  "دستم را قلم می کنم ولی قلم از دست نمی گذارم " .... . آزادی جایگاه اساسی در تعریف او از حیات آدمی و زندگی انسانی دارد.

شریعتی در تعریف زندگی در پرسش و پاسخی از خود چنین بیان می کند:

"زندگی چیست؟  نان، آزادی، فرهنگ، ایمان و دوست داشتن".

 می بینیم که پس از" نان" که نماد همه ی نیاز های زیستی و اولیه است، بلا فاصله و در پله ای بالاتر از آن ، "آزادی" است که می تواند معنابخش زندگی انسانی باشد. در این بستر است که "فرهنگ" رویش دارد و "ایمان" ممکن می گردد و "دوست داشتن" – که در نظر او از عشق برتر است- نمودار می شود.

همه انسان ها به این رویکرد شریعتی نیاز دارند، ولی ما ایرانیان، به دلایل متعددی – که فرصت طرحش نیست – نیازمندتریم.

 

دکتر سید ابوالفضل حسینی - سبزوار...
ما را در سایت دکتر سید ابوالفضل حسینی - سبزوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosseinisabzevaro بازدید : 338 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 5:32