حج نامه ( گزارش تحلیلی سفر حج ) - بخش پنجم

ساخت وبلاگ

 

حج نامه 

( گزارش تحلیلی سفر حج ) - بخش پنجم

دکتر سید ابوالفضل حسینی

 

سه شنبه 12 دی 1385 ( سیزدهم ذیحجه 1427)

شب گذشته اوضاع خوب نبود. بعضی سوپ خوردند. بعضی همان را هم نخوردند. تعدادی هم شام کامل خوردند و خوابیدند. من وضعم خیلی بد نبود؛ نماز، حمام، شام، نوشتن و خواب. اما امروز هیچ کاری نکردیم، زیرا هیچ کاری نمی توانستیم بکنیم. خستگی و بیماری تقریباً همگانی بود. هم اتاقی هایم سه نفرشان پیش دکتر کاروان رفتند، دارو گرفتند. جمعاً هر پنج نفر در دو نوبت صبح و بعد از ظهر خوابیدیم. به یاد نمی آورم که در روز دو نوبت خوابیده باشم، یکبارش هم به زور گاهی اتفاق افتاده است. معمولاً در چنین او ضاعی که خوابم نمی گیرد، از سکوت و خواب دیگران برای مطالعه استفاده می کنم.

بخشی از صحبت هایی که دیروز در برگشت از رمی جمرات به چادرها با یکی از روحانیان داشتم، در این جا به عنوان سهمیه ی امروز می نویسم. به ایشان می گفتم که مراجع تقلیدی که این تغییرات و جمعیت را نبینند و حس نکنند، نمی توانند درست فتوا بدهند. این تغییرات به دنبال ضرورت ها پیش آمده، بویژه در رمی جمرات هر ساله تعداد زیادی کشته می شدند. من، خود، فقیهانی را که زمان شناس اند و رابطه ای خوب با دانشمندان شاخه های علمی دیگر و دانشگاهی دارند بهتر می پسندم این گونه فقیهان، از نظرات علمی و تخصصی پزشکان و اساتید دانشگاهی استفاده می کنند. این بزرگان، بهتر فلسفه ی شریعت را می فهمند و می دانند که دین برای سختگیری نیامده است. خدا نمی خواهد نسبت به انسان سختگیری کند، بلکه سهل گیری و آسانی را اراده کرده است. " یُریدُ الله بکمُ الیُسرَ ولا یُریدُ بکُمُ العُسرَ " ( 185 - بقره ). " ما جَعلَ علیکُم فِی الدّین مِن حَرَج"(78- حج).تکلیف و توانمندی تناسب مستقیم دارند، "لا یُکلّفُ اللهُ نفساً اِلّا وُسعَها"(286 - بقره )، و اصطلاحا تکلیف مالا یطاق (وظیفه ی فوق طاقت) نمی خواهد و نیز تعبیر پیامبرعظیم الشان که: " بُعِثتُ علیٰ شَریعَةٍ سَمحَةٍ سَهلَه" نیز بیانگر تسامح و تساهل در امور شرعی است. این ها برای فقط دیروز وتاریخ نبوده ، بلکه قاعده اند و دائمی. اجتهاد شیعه که ادّعا دارد بابش مفتوح است و برای مسائل متحدثه، چاره جویی و راه حل ارائه می دهد، باید بیش از پیش ابتکار عمل را بدست گیرد. درمواردی از مسائل حج می بینیم که مفتیان اهل سنّت، پیشگام بوده اند. در منطقه طواف در برخی فتاوا هنوزهم بعضی ضرورت ها تشخیص داده نشده است. در رمی جمرات، تا آن جا که من می شنیدم تأکید داشته اند که وسط دیوار را نشانه بگیرید، آن هم در دیواری که شاید حدود 25 متر طول و حدود 10 متر ارتفاع دارد. نتیجه این فتوا چیست؟ باز هم ازدحام در یک نقطه ی فرضی مرکزی که برای پیدا کردنش هیچ متری در دسترس نیست، گیج کردن زائران پیری که کم هم نیستند و احتمال له شدن زیر دست و پا و مرگ. برخی مراجع احتمالاً، در جوانی یا میانسالی به حج آمده اند. اگر در شرایط امروز آن را از نزدیک لمس کنند، در فتوایشان تغییر حاصل خواهد شد و خبر دارم که برخی از مراجع چنین می کنند.

این ها صحبت های من بود. آقای .... هم کلّیت بحث را قبول داشت، امّا می گفت که فقه ما خیلی گسترده است. ما، در کتابخانه هایمان در قم تقریباً تمام کتب فقهی اصلی اهل سنت را داریم ولی آن ها تا آن جا که من مطلعم، کتاب های فقهی ما را ندیده اند. در ادامه گفت و گو سخن از همه جانبه بودن یک فتوا به میان آورد و به طور مثال گفتند که فتوای آیت الله صانعی در اعلام این که بلوغ دختران در ایران 13 سالگی است، مورد سوء استفاده آمریکا و دشمنان اسلام قرار گرفت. زیرا معنی این فتوا این بود که دختر 12 ساله می تواند حجاب نداشته باشد و تهاجم فرهنگی را گسترش می دهد. نمی خواهم بگویم که ایشان نظرشان این بوده، بلکه نتیجه ی این فتوا، چنین است. در ادامه گفتند که من خود، در قم شاهد بودم که طلبه ای خام، جلو آیت الله صانعی را گرفته و کلی بد و بیراه به ایشان گفت که این فتوای تو چنین و چنان کرده و می کند، بگونه ای آیت الله صانعی گریه کردند! ...

در ادامه ی گفت و گو، من هم راجع به بلوغ جسمی، جنسی، عقلی، اجتماعی و ... مطالبی را به ایشان عرض کردم.( به یاد دارم که در باره ی نظریه فقهی آیت الله صانعی برخی تریبون ها، چه بی ادبانه و با تبختر و تمسخر و از موضع قدرت سخن گفتند. گویا می خواستند به دیگران هم درسی بدهند که محققی حق ندارد خلاف رأی رایج نو آوری کند.)  

 به هرحال اگر تعامل فکری، فرهنگی و فقهی بین عالمان مذاهب مختلف وجود داشته باشد، همه سود خواهند برد و حج، از این نظر جایگاه خوبی است، زیرا دیدگاه ها را وسعت می بخشد. بینشی فراقومی و فراملی به انسان می دهد، نگرشی جهانی ایجاد می کند. وقتی که انسان هایی از چهارسوی عالم را دراین جا می بینی، نمی توانی فقط به روستا و شهرخود، به مذهب و ملّت خود بیندیشی و دیدگاه های دیگران را بی اهمیت بشماری. از نژادهای سفید و زرد و سیاه می بینی ( از سرخپوستان آمریکای لاتین ندیده ام که در حج حضور داشته باشند. ظاهراً دورترین نقطه جغرافیایی از مرکز اسلام همان جا بوده و احتمالاً زمینه های کمتری برای گسترش اسلام در بین سرخپوستان بوجود آمده است.)

در حج، یک نوع  "خودِ " فردی، در یک نوع  "خودِ" جمعی، هضم می شود. در مبارزه با "خودِ شیطانی"  به "خودِ خدایی"  می رسی. این خود، ارتقاء می یابد. به مراتب بالاتر می رسد.

 " ای زخود پوشیده خود رابازیاب     //      در مسلمانی حرام است این حجاب" (اقبال لاهوری)

"حجاب چهره ی جان می شود غبار تنم ..." (حافظ)

"تو خو حجاب خودی، حافظ از میان برخیز" (حافظ)

اینست که" وحدت بشری" را مجّسم می بینی و براستی درک می کنی که تمام انسان ها  (به قول سعدی)" در آفرینش ز یک گوهرند". ما به نگرشی انسانی و جهانی به دین نیازمندیم، انسانی خدایی، نه انسان مدعی خدایی! چرا که در این جا جمرات سه گانه در یک تفسیر خود، همین انسان هایی هستند که خود را خدا فرض کرده اند. مردم را به عبودیت خود می خوانند. این خدایان دروغین، همان " زرمندانِ زورمدارِ مزّور" اند.

امروزقرارهم نبوده که کاروان برای انجام باقیمانده ی اعمال به مسجد الحرام برود. اعمال باقیمانده ی ما: طواف حج، نماز طواف حج، سعی، طواف نساء و نماز طواف نساء است.  

علل نرفتن  هم عبارتند از: خستگی و کوفتگی اکثریت افراد کاروان، بُعد مسافت از هتل تا حرم، نبودن وسایل نقلیه یا اتوبوس برای رفت و آمد از هتل تا حرم در روزهای 13 و 14 ذیحجه، شلوغی و زیادی حجاج در طواف و سعی ...امّا به دلیل آن که ما قصد ده روز ماندن در مکه را کرده ایم و نیز به لحاظ شرعی تا پایان ذیحجه وقت برای اعمال باقیمانده هست و همچنین بلحاظ خلوت تر شدن مکه و حرم، روزهای آتی مناسب تر تشخیص داده شده. این را هم تجربه مدیر کاروان تأئید می کرد و هم روحانیون کاروان برآن صحه می گذاشتند. هر ساعت تعداد زیادتری ازحجاج از طریق جده و مدینه، از مکه خارج می شوند. آن ها که مدینهْ  قبل بوده اند از طریق جده به شهر و دیارشان پرواز می کنند و آن ها که جزء اولین کاروان های مدینهْ بعد بوده اند به سوی مدینة النبی رهسپار می شوند، و در این سال های اخیر از فرودگاه مدینه هم به کشورشان پر می کشند.

عصر امروز بعضی از هم اتاقی ها و همچنین دیگرانی از کاروان، هوس کردند که جداگانه به حرم بروند. ظاهراً چند نفری هم موفق شده بودند اعمالشان را انجام دهند، امّا یکی از آن ها می گفت بعد از نماز مغرب از مسجد الحرام خارج شده ام و حالا می رسم ( و حالای او، حدود 11 شب بود که در جلسه مشورتی بیان می کرد). دیگری می گفت اصلاً سرویس نیست! تاکسی گیر نمی آید! حدود 4 ساعت منتظر ماشین بودیم گیر نیامد! یکی هم می گفت از ده ریال (سعودی ) کمتر سوار نمی کردند!

این سخنان در جلسه توجیهی و مشورتی با حضور مدیرکاروان و روحانی و تعداد زیادی از اعضای کاروان که پس از شام برگزار شد، بیان می گردید.

تا پایان شب هنوز هم معلوم نبود که برای فردا اتوبوس برای رفتن به حرم خواهد بود یا خیر !  

از آخرین ساعات امروز فقط این را باید بگویم که در سبزوار، جلسه ی قرآن و دعای توسل هفتگی داریم که خواسته بودند از این جا و حال و هوای مکه، مستقیماً با آن جمع صحبت داشته باشم. سخنان کوتاهی از طریق موبایل گفتم که در جلسه پخش کردند و التماس دعاهایی داشتند.

 

چهارشنبه 13 دی 1385(چهاردهم ذیحجه 1427 )

محل اقامت ایرانیان در مکه، در مناطق النزهه، قصرالضیافه، شارع امام بخاری، شارع حجون و . . . است، که چند کیلومتری با حرم فاصله دارد. به همین دلیل مقامات مسؤول حج ایران اتوبوس هایی از عربستان را کرایه کرده اند و سرویس خوبی راه انداخته اند. خطوط 15، 16 و 17 با برچسب های ویژه ای که مزین به پرچم جمهوری اسلامی ایران نیز هست، مشخص کرده که این اتوبوس ها مخصوص حمل حجاج ایرانی است. از روز 6 ذیحجه که تراکم حجاج در مکه زیاد می شود تا 14 ذیحجه و پس از ایّام تشریق، این خطوط تعطیل اند. بنابراین حجاج ایرانی در این ایام ( به جز ایام هشتم تا دوازدهم که به عرفات رفته و از منی به مکه برمی گردند ) اگر بخواهند به مسجدالحرام بروند، باید با سواری ها ی کرایه ای، تاکسی، مینی بوس، شخصی و یا هرچه گیرشان آمد، به مسجدالحرام بروند. این روزها کرایه ها نیز بالا می رود. لنجه نیز فراوان می شود، برادران عرب ما هم مثل خودمان وقتی تقاضا زیاد می شود، قیمت را بالا می برند! دیروز که از فرط خستگی و بیماری - بجز اندکی - غالباً هوای حرم نداشتند، امّا امروز با این که هنوز خبری از براه افتادن خط واحد اتوبوس رانی! نیامده بود، با این حال، مرغ دل بعضی ها در هوای حرم پرواز می کرد و مسئول کاروان هم تلاش می کرد تا در اولین فرصت که خبر براه افتادن سرویس ها به دستش رسید، کاروان را به حرم ببرد، البته می توانستی در چهره اش بخوانی که با توجه به تجربیاتش، خیلی مایل نیست که در این لحظات شلوغی حرم، زائران را به طواف ببرد، امّا زائران عجله دارند. حالا هر کس با انگیزه ای، شاید عده ای می خواهند زودتر از محرمات احرام خارج شوند ( چون هنوز دو تا از محرمات باقی است ) شاید قلیلی هم که سن بالایی دارند نگرانند، مبادا در همین یکی دو روز اتفاقی بیفتد و آن ها غیر حاجی به دیار باقی بشتابند و...!

 حدود ساعت 9 صبح اطلاع داده شد که گویا سرویس ها براه می افتند. افراد زیادی از کاروان بیش از نیم ساعت کنار خیابان اصلی ( حجون ) ایستاده بودند که برخی عقب گرد کردند؛ ازجمله خانم بنده. من هم از خدا خواسته به اتاقم برگشتم و مشق هایم را نوشتم. بعد از نهارساعتی خوابیدیم. به اتفاق آقایان نیکیار و واله ( دو نفراز هم اتاقی های خوبم که خانم هایشان هم با خانم من هم اتاقند ) برای شروع عملیات ( طواف حج تمتع، نماز طواف، سعی، طواف نساء و نماز طواف نساء ) پس از نماز عشاء خود را آماده کردیم. منتظر اتوبوس بودیم که ماشین پاترول شیکی جلومان ترمز کرد، از برخوردش خوشمان آمد. کرایه هر نفر را 5 ریال گفت، پیشنهاد ما برای 6 نفر، بیست و پنج  ریال بود. قبول کرد. سوار شدیم. از نحوه ی عربی صحبت کردنم فهمید که ایرانی هستیم! من نیز در چهره اش که خیره شده بودم با این که چفیه عربی قرمز و سفید داشت، حدس زدم که پاکستانی باشد. منتها، عربی خیلی خوب و سریع سخن می گفت. همان عربی لهجه ی مرسوم را می گویم، چون در این فاصله با موبایلش تماس می گرفتند و او پاسخ می داد.

دست و پا شکسته چند کلمه فارسی هم بلد بود. ازنظر او ما به عربی فصیح حرف می زنیم راست هم می گوید چون همان چهار کلمه ای هم که یاد گرفته ایم در اثر سر و کارداشتن با قرآن و متون دینی وعربی است. اندکی بعد اعتماد کرد و اعتراف کرد که خود او نیز پاکستانی است. پرسیدم ملّیت عربستانی را پذیرفته است، سعی کرد که بابیان عربی – لحجه مرسوم – بفهماند که اقامت موقت دارد.

این کلمه اقامت را من به زبانش دادم و گرفت. ظاهراً از ایران اطلاعات دقیقی نداشت. بااین حال پرسید: شیعه اید یا سنی؟ گفتم: شیعه. نظرش را راجع به مراسم حج و اتّحاد مسلمانان پرسیدم، فقط یک کلمه جواب داد که اگر درست فهمیده باشم چیزی شبیه فرمالیته یا فرم بود. (این سؤال من انگلیسی بود. شاید ایشان هم که انگلیسی دست و پا شکسته حرف می زد، جواب کاملی نمی توانست بدهد.)

درهرحال فردجالبی بود. مایل بود کلمات فارسی که بلد بود به ما تحویل دهد. به فارسی به او گفتم که ما به پاکستان و اقبال لاهوری علاقه مندیم، واکنش خاصی نشان نداد. پرسیدم از کجای پاکستان هستید؟ گفت کراچی. همچنانکه از خیابان عبور می کردیم، پشت چراغ قرمز مغازه ای را که مربوط به پاکستانی ها بود و کلمه " پنجاب"  نیز در آن بچشم می خورد، نشانش دادم. به عربی پرسیدم معنی این کلمه ی پنجاب چیست؟ گفت: ایالتی در پاکستان است، گفتم: این را می دانم معنی کلمه چیست؟ نمی دانست. پنجه ی دستم را در مقابلش بازکردم و گفتم " پنج ، آب "، خَمس ماء، خمس نهر (پنج رود در پاکستان). چهره اش باز شد و تبسم کرد. به او فهماندم که پنجاب کلمه ای است فارسی. باز توضیح دادم که "پاکستان" نیز کلمه ای فارسی است؛ "استان پاک"! در مقابل هندوها، که بخش مسلمان هند جدا شد. مسلمانان در مقابل هندوها. در پاسخ، تبسمی کرد. به انگلیسی پرسیدم شغلت چیست (what s your job? ). خوب نفهمید. به فارسی و عربی ترجمه کردم که ، " شغل"؟ گفت: معلم. و این پاسخ را یک کلمه ای جواب داد. لحظاتی بعد پرسیدم چه درسی می دهی؟ گفت: ادبیات عرب.

به پل زیر گذر نزدیک حرم رسیده بودیم. اشاره کرد که اینجا خیلی نمی توانم توقف کنم پول را حاضر کردم.  بیست و پنج  ریال گرفت و یک جزوه ی کوچک جیبی که حاوی 104 حدیث از پیامبر اکرم بود، هدیه ام کرد و خداحافظی کردیم.

به مسجدالحرام که رسیدیم، شرایط برای نماز عشاء فراهم می شد. نماز مغرب را خود خواندیم و نماز عشاء را به جماعت اقتدا کردیم. دقایقی نمازهای قضا و یا به نیت بستگان بجا آوردیم تا اندکی مسجدالحرام خلوت تر شد. عزم را جزم کردیم که طواف را شروع کنیم و چنین کردیم. طواف حج تمتع، چون پس ازنماز عشاء شروع شد، نسبتاً آسانتر بود، امّا پس از سعی که طواف نساء راشروع کردیم، جمعیت بیشتر و حرکت کندتر شد.                 

در آخرین شوط( دور ) طواف نساء که بودیم جمعی زنان چادر به سر از نوع چادرهای خانم های کاروان خودمان دیدیم، معلوم شد که پس از شام، برای انجام اعمال آمده اند. ساعت حدود 5/11 شب بود، مسجدالحرام مالامال حجاج بود. اعمال ما ساعت 12 به پایان رسید. به ایستگاه اتوبوس های خاص حجاج ایرانی درنزدیکی حرم آمدیم. اتوبوس ها ی خطوط 15 ،16 و17 آماده بودند. سوار خط 15 شدیم و احساس آرامشی به ما دست داد که گویا در شهر و دیار خود از محل کار به خانه می رویم. به اتاق که رسیدیم و شام خوردیم، دیگر ساعت 2 بعد از نیمه شب شده بود. خسته بودیم امّا، راضی و خشنود از انجام موفقیت آمیز اعمال حج.

شب گذشته ( شب چهارشنبه ) که جلسه داشتیم روحانی کاروان مطالبی در باب حج گفتند که چکیده ی آن را در این جا می آورم: در ابتدا آیه 27 سوره حج را خواندند: " و اَذِّن فی الناسِ بالحج یَأتُوکَ رجالاً وَ عَلی کلِّ ضامرٍ یَأ تینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عمیقٍ " ( مردم را بطور عمومی به حج فرا بخوان، تاپیاده و سواره بر مرکب های لاغر از هر راه دوری به سویت بیایند.) سپس افزودند:"هر کس تا قیامت به حج بیاید، این ندای ابراهیم را شنیده است. "آدم" پس از انجام اعمال منیٰ وقتی وارد مکه شد [!]، با استقبال ملائک مواجه شد که به او گفتند: مبارک باشد. قبول باشد[!]. امام سجاد فرموده است که حج و عمره بروید تا روزی تان توسعه یابد. گناهانتان آمرزیده شود. حاجی مثل کسی است که تازه از مادر متولد شده است. حج مقبول، یعنی تا این جا و این مرحله عمره بخشیده شده اید، از این به بعد را متوجه خود باشید. از امام صادق نقل شده که این خانه سنگی( کعبه )، خانه ای است که به وسیله ی آن خدا پرستش می شود. در تفسیر این جمله می توان گفت که عمده ی عبادات ما رو به قبله است. خدا که غنی از طاعت ماست، از معصیت ما نیز زیانی به خدا نمی رسد، پس آیا ما حاضریم با میل و اراده ی خود، خدا را بندگی کنیم. این خانه، محل انبیاء است. حج شعبه ای از رضوان الهی است. شروع آن آمرزش گناهان و پایانش رضوان الهی است. بیت الله در محاذات بیت المعمور است که در آسمان ملائک  گِردِ آن می چرخند."

در ادامه، مدیر کاروان هم تشبیهی کردند میان سواره های بر اشتران لاغر استخوانی که مسافت های دور آمده اند و آن ها که امروز با هواپیما به حج می آیند. ایشان گفتند:" که اصلاً راحتی با روح حج سازگاری ندارد [!] و گرنه چرا باید در این سرزمین لم یزرع، حج بجا آورد."

ادامه دارد....

دکتر سید ابوالفضل حسینی - سبزوار...
ما را در سایت دکتر سید ابوالفضل حسینی - سبزوار دنبال می کنید

برچسب : ثبت نام حج عمره,ثبت نامه حج,سفر نامه حج,ثبت نام حج عمره دانشجویی,ثبت نام حج واجب,سفر نامه حج تمتع,تقدیر نامه حج,فرهنگ نامه حج و عمره,حج نامه,ثبت نامه حج دانشجوی, نویسنده : hosseinisabzevaro بازدید : 323 تاريخ : يکشنبه 28 شهريور 1395 ساعت: 16:19