توحید و معنای زندگی

ساخت وبلاگ

توحید و معنای زندگی

سخنرانی دکتر سید ابوالفضل حسینی در مراسم فارغ التحصیلی دانشجویان زیست شناسی دانشگاه حکیم سبزواری - 1393/10/03 


دکتر سید ابوالفضل حسینی

 

1- توحید: از چندخدایی به تک خدایی

  توحید را چه معنی می کنید؟ توحید یعنی "یکی کردن"، یکی کردن چه چیزی؟ توحید در فرهنگ دینی به معنای یکی کردن تعداد خدایان است. در برخی جوامع گذشته، تعداد خدایان مورد پرستش، زیاد بودند. پیامبران الهی، از آدم تا خاتم، همه تلاش کردند که مردم را از  چندخدایی به تک خدایی دعوت کنند. از شرک به توحید رهنمون شوند. برای یک موحد، توحید، ایمان به یگانگی ذات هستی بخش است که در دل و زبان و عمل (پندار، گفتار و کردار) او متجلی است. به یوسف پیامبر نگاه کنید. زندانی سیاسی بی گناهی که در زندان، ایمانش را به خدای واحد محکم تر می کند و برای همبندانش استدلا ل می کند که: " ءاارباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار"؟ ( آیا خدایان و اربابان زیاد و متعدد بهترند یا خدای یگانه ای که برتر از همه است؟ ) آیا این همه قارون و فرعون و... خداوندان زر و زور و تزویر بهترند یا خدای یکتا؟!

توحید یعنی ایمان به خدای یگانه و نفی شرک و دور ریختن خدایان دروغین از ذهن و متن زندگی.

موحد چو در پای ریزی زرش   //   چو شمشیر هندی نهی بر سرش

ا مید و هراسش نباشد ز کس   //     بر این است بنیاد توحید و بس

2- نگاه توحیدی به جهان:

   در مرحله ی دیگر، توحید به عنوان نوع درک ما از جهان است. درک پیوند و یگانگی همه ی اجزاء عالم هستی است. در این عالم نوعی هارمونی هست که هر بخش آن، ساز مخالفی با اجزاء دیگر نمی زند. نظم و نظام عالم، وحدت را در هستی نشان می دهد. برخی فلاسفه و عرفا، تعبیراتی نظیر "وحدت وجود" دارند که مورد اعتراض برخی فقها قرار گرفته است( ظاهرا، این موضوع فقهی نیست و فقیه جدی به آن وارد نمی شود). بعضی از آنان کل عالم  هستی را در سلسله مراتب طولی ومرتبط با هم می نگرند. متفکرانی که در این زمینه اندیشیده اند، به دریافت هایی دست یافته اند.

 

جهان چون خط و خال و چشم و ابروست  //   که هر چیزی به جای خویش نیکوست

اگر یک ذره را برگیری از جای     //    فرو ریزد همه عالم سراپای

از تفکر در سراسر نظام آفرینش که آفریدهای یک آفریننده اند، می توا ن درس توحید آموخت. مولوی را بنگریدکه چه جهان بینی دارد:

جمله ذرات زمین و آسمان   //   با تو می گویند روزان و شبان

ما سمیعیم و بصیریم و هشیم    //   با شما نامحرمان ما خامشیم

 نطق آب و نطق خاک و نطق گل  //   هست محسوس حواس اهل دل

همه ی عالم با هم ارتباط دارند. استدلال قرآن این است که اگر این دستگاه عظیم عالم، ساخته ی خدایان متعدد می بود، درست کار نمی کرد و به فساد می انجامید ( لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا ).

به نزد آن که جانش در تجلّیˈ است    //   همه عالم کتاب حق تعالیˈ است

ساختار و قانونمندی عالم مبتنی بر عدل است ( بالعدل قامت السماوات و الارض )

سعدی سروده است که:

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست  //   عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.

  3 - پیوند موجودات زنده:

از نظر زیست شناسی درهمه ی موجودات زنده سخن از DNA ,RNA ,Protein  است که رابطه ی بین آن ها به صورت ا صل بنیادینی درعلوم زیستی درآمده است که نشان از وحدت در میان همه ی ارگانیسم ها دارد. تنوع زیبای عالم حیات همراه با این وحدت است. مجموعه ی متکثر و متنوع موجودات زنده، با ماده ی وراثتی و اعمال آن و نیز مکانیسم های سلولی و مولکولی درون سلول های  گونه گون، وحدتی را به نمایش می گذارد که می توان از آن به عنوان مثل اعلای "وحدت در عین کثرت" و یا "کثرت در عین وحدت" نام برد. براساس نظریه ی فرگشت، می گوییم که در درخت حیات که امروز سرشاخه های آن را می بینیم، همه ی موجودات با هم مرتبط اند. هر چه به روزگاران قدیمی تر نگاه کنیم تفاوت ها کمتر و قرابت ها بیشتر می شود. در هر حال تنه ی اصلی به شکل ساده تری از حیات، در اوایل پیدایش می رسد. همه ی باکتری ها، جلبک ها، قارچ ها، پروتوزوئرها، گیاهان و جانوران ریشه ی مشترک دا شته اند و در طی میلیاردها سال به وضعیت امروز رسیده اند.

 همه ی شاخه های متنوع موجودات زنده  در کره ی زمین به هم مرتبط اند. ما انسان ها هم با همه ی موجودات زنده مشترکاتی داریم. ما از سایر موجودات تاثیر می پذیریم و بر عالم حیات موثریم. تئوری فرگشت (تکامل) زیستی، تبیین کننده ی پیوند همه ی موجودات زنده ی گذشته، حال و آینده است. انسان، ثمره ی مهم حیات است، هم با نگاه تکاملی و هم در منظر دینی.

همه ی انسان های روی کره ی زمین افراد یک گونه محسوب می شوند. درست است که به نژا د های سیاه، سفید، زرد و سرخ تقسیم می شوند، اما یک زرد پوست می تواند با یک سیاه پوست ازدواج کند و فرزندان زایایی داشته باشند و نیز یک سفید با سرخ. پس انسان ها به دو یا چند گونه (با تعریف زیست شناسی ) تقسیم نمی شوند.

برای یک زیست شناس که  فرگشت (تکامل) زیستی، موضوعی جدی است، رابطه ی ارگانیسم زنده با دیگر موجودات و محیط زندگی اش بیش از دیگران مطرح است. سازگاری بین موجودات و شرا یط  محیط زیستش در فرگشت موضوعی بسیار مهم ا ست.  تطابق و هماهنگی با عالم پیرامون در عالم حیات رخ داده و می دهد. باید قانونمندی های عالم را دقیق تر شناخت.

 

4- وحدت انسانی:

  پس از نفی شرک، یگانه کردن خدا، شناخت روح واحد حاکم بر عالم و درک پیوند بین موجودات زنده ی زمین، نوبت به درک یگانگی نوع بشر می رسد.  درکی که ما را به وحدت انسانی دعوت می کند. برخی مکاتب فلسفی طبقه ی شاهان و اشراف را از نوعی و بردگان را از جنسی دیگر می دانسته اند. در روزگار ما نمونه هایی از سیستم آپارتاید (تبعیض نژادی و....) در حکومت وجود داشته است. شاید هنوز هم به نام دین برخی اعتقاد داشته باشند که زن، جنس درجه دوم است، یا فلان نژاد و خاندان و زبان برگزیده ی خاص خداست.  

سعدی گفته است:

 بنی آدم اعضاء یک پیکرند  //    که در آفرینش ز یک گوهرند

چوعضوی به درد آورد روزگار   //   دگر عضو ها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی    //     نشاید که نامت نهند آدمی.

این شعر سعدی به عنوان میراث ادب پارسی در زمینه ی حقوق بشر در سا ختمان سازمان ملل متحد نصب شده است. این نگاه به بشریت، نگاهی توحیدی است که خدا را واحد، جهان را به هم پیوسته  و انسان ها را یک مجموعه می داند. برخی، این شعر سعدی را به گونه ای دیگر می خوانند و می گویند " بنی آدم اعضای یکدیگرند..." حد اقل برای ما  که دانش آموخته ی زیست شناسی هستیم، تعبیر درست تر قرائت اول است. زیرا ما همه ی انسان ها را متعلق به یک گونه (نوع) می دانیم.  در برداشت از ین شعر، همه ی انسان ها را به منزله ی سلول های یک پیکر تلقی می کنیم. با این فهم از جامعه  ی بشری، باید به نفی شرک اجتماعی بپردازیم و با سیاست های فرعونی به کارزار بپردازیم. به تعبیر قرآن " ان فرعون علا فی الارض وجعل اهلها شیعا" (فرعون در زمین استکبار ورزید و مردم را دسته دسته کرد و بین آنان اختلاف انداخت...). در جها ن سیاست این ضرب المثل وجود دارد که " فَرِّق، تَسُد"( تفرقه بینداز و حکومت کن ) اختلاف افکنی بر اساس قومیت، ملیت، زبان، رنگ، نژاد، دین، جنسیت (زن و مرد)، فقیه و عامی و.... این همه شکاف ایجاد کردن در جامعه ی بشری ضد توحید است. این ها شرک اجتماعی است. در نگاه توحیدی، مردم خانواده ی خدا تلقی می شوند.( الناس عیال الله ) تفاوت های طبیعی را نباید معیار برتری طلبی  و بهره مندی رانتی( ویژه خواری)قرار داد. از نظر خداوند هم زبان و نژاد و سایر تفاوت های طبیعی معیار نزدیکی به او نیست، بلکه ارزش ها و فضایل اخلاقی ملاک عزتمندی در پیشگا ه خداست (ان اکرمکم عندالله اتقیکم)

 در روزگار جدید، بزرگان اندیشه بشری، برای همه، حقوق انسانی قائل شدند. نهاد های بین المللی بنا شد تا از حقوق نوع بشر صیانت کنند. منشور حقوق بشر را در سی ماده به همه ی کشور ها ی عضو سازمان ملل متحد قبولانده اند  و در آن برای همه ی انسان ها- به صِرفِ انسان بودن - ، فارغ از رنگ، نژاد، زبان، ملیت و... ، حقوقی برابر به رسمیت شناخته است. ما به عنوان انسان ایرانی مسلمان،از این اقدامات جهانی که می تواند در خدمت وحدت بشری  قرار گیرد ،استقبال کنیم. بر اساس همین معیار ها هم قدرت های متخلف را نقد  کنیم. متاسفانه در کشور ما تا  از حقوق بشر صحبتی به میان آید، عده ای که دستی در اتها م زنی(و احتمالا نفعی در نابودی حقوق الناس) دارند، مشغول به کار می شوند. و حال آ ن که ما پیرو همان علی هستیم که وقتی مالک اشتر را به حکومت مصر می فرستاد در فرمانش به او نوشت که ای مالک! تو را به امارت سرزمینی می فرستم که دارای فرهنگ و تمدن قدیمی است.. آنان که تو بر آن ها حکمرانی می کنی یا همکیش تو اند و یا  همنوع تو که در خلقت با تو برابرند.  بین آنان به عدالت رفتار کن. این نامه ی اما م علی نیز در سازمان ملل متحد به عنوان سند تاریخی حقوق بشر به ثبت رسیده ا ست. ما، در تاریخ قبل از اسلام هم دارای ا فتخاراتی در توحید اجتماعی و حقوق بشر هستیم. استوانه منشور حقوق بشر کوروش اولین، در نوع خود است که سازمان ملل متحد نیز آن را به رسمیت شناخته است.

ما در تاریخ پیامبرمان دیده ایم که اگر غریبه ای که وارد می شد، می پرسید محمد کدام یک از شماست !؟ چرا که او لباس ویژه و تاج و تخت و...نداشت و خود را از مردم جدا نمی دانست. آری ما پیرو همان علی هستیم که " قُتل فی المحراب لشدّة عدله " بس که عادلانه رفتار می کرد، او را به شهادت رساندند. توحیدِ جامعه ی انسانی را با اجرای عدالت می توان محقق کرد. حکمرانی مبتنی بر عدالت، خواسته ی الهی است (اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل ). آری ما پیرو همان علی هستیم که در بالای منبر از این که در حکومت او، در شهری دور، از پای زنی یهودی خلخال بدر آورده و به سرقت برده اند، برخود سیلی زد و گفت اگر من از این  غصه بمیرم، ملامتم نکنید! آری علی خود را مسوول می داند که نباید در حکومتش، ظلمی بر یک دگراندیش و پیرو دینی دیگر برود! حکومت علی چنین رویکردی داشته است.

5- آیه و سنت در تعبیر قرآنی:

در زبان قرآن  پدیده های جهان، آیه نامیده می شوند. بنا بر این همه ی مخلوقاتی که قابل شناسایی و مشاهده اند، آیات الهی اند. هر موجودی یک آیت الله  است. چرا که مخلوق اوست. هر آنچه در آفاق و انفس می بینید، ایات الهی اند. (سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم...).  پس به تعبیر رایج، کل شیئی آیت الله. یعنی هرچه بتوان نام "چیز" برآن نهاد، به تعبیری آیت الله است.

این که در فرهنگ شیعه در دوران معاصر به اشخاصی عنوان آیت الله داده می شود، موضوع نسبتاً جدیدی است. این ربطی به مفهوم عام قرآنی ندارد. زیرا در فرهنگ قرآنی "چیز" غیر آیت الله موجود نیست، چون همه چیز مخلوق حق تعالی محسوب می شود. آیه در این معنی مترادف "پدیده" و "نمود" در فارسی و "فنومن"( Phenomena )لاتینی است.

روابط بین آیه ها (پدیده ها و فنومن ها)، در زبا ن قرآن، "سنت" نامیده می شود. در این جا نیز باید تذکر بدهم که سنت، در این مفهوم مورد نظر ما با سنت، به مفهوم سنت به معنی رفتار پیامبر و معصومین و یا به معنی سنت(میراث فرهنگی و تاریخی) در برابر مدرنیته نیست. "سنت الله" یعنی قانون لا یتغیر الهی. ( و لن تجد لسنت الله تبدیلا ).

پس این عالم سراسر آیه ها و نشانه های خداوندند که بر اساس سنت ها یا قوانین الهی با هم ارتباط دارند. همه ی آیه ها ، "نمود" هایی از "بود"( به معنی "هست" و "وجود") اند که بر اساس سنت ها یعنی قوانین موجود در این جهان با هم در ارتباط قرار گرفته و مدیریت می شوند.

 

6- معنای زندگی:

می دا نید که در روزگار ما یکی از سوالات اساسی این ا ست که زندگی چه ارزشی دارد؟  آیا این زندگی ارزش دارد که انسان آن را ادامه دهد؟

 شانکارا (فیلسوف مذهب هندوئیسم) می گوید معنای زندگی عبارت است از فهم و درک وحدت هستی و ترجمه ی این جمله  در زندگی. ببینید آن چه که او می گوید با آن چه از فرهنگ خودمان گفتم، چه شباهتی وجود دارد. آنچه می تواند زندگی را ارزشمند کند، جهان بینی مبتنی بر وحدت هستی و تاثیر آن بر رفتارانسان است. از نوع کلام شانکارا، نکات دیگری نیز می توان از درون فرهنگ خودمان بیان کرد که چون طرح آنها بدون مقدمات لازم موجب نارسایی می شود ، به نوبتی دیگر احاله می شود.

فعلا این مقدار بدانیم که:

 - جهان بی حساب و کتاب نیست.

- همه ی اجزاء عالم تحت قانونمندی هستند.

- نوع انسان عبث و بیهوده نیستیم.

- جهان زیباست و آن چه زندگی را زشت می کند، رفتار ناعادلانه و ظالمانه ی برخی انسان هاست.

- در عالم( منهای دخالت انسان) عدل و میزان برقرار است و انسان هم باید تلاش کند تا در روابط خود با همه ی اجزاء هستی عدالت را معیار قرار دهد.

- انسان قدرت و امکان خطا و جرم را دارد. فرهنگ و تمدن بشری باید بتواند با کاهش درد و رنج  و بیدادگری ها، زندگی را ارزشمند کند.

- فراگیری ارزش های اخلاقی فرادینی که برای همه ی انسان هاست،(فارغ از هر نوع مرام و مسلک) زندگی را معنادار می کند.

- توجه به روح دین الهی، به رشد فضائل اخلاقی و در نتیجه، معنا بخشی به زندگی جهت می دهد.  

- در زندگی های متنوع امروزی منابع ارزشمند کردن زندگی هم گوناگون اند.

 

 


برچسب‌ها: توحید معنای زندگی زیست شناسی وحدت انسانی دکتر سید ابوالفضل حسینی - سبزوار...
ما را در سایت دکتر سید ابوالفضل حسینی - سبزوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosseinisabzevaro بازدید : 217 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت: 9:26