حج نامه -( گزارش تحلیلی سفر حج ) - بخش اول

ساخت وبلاگ

 

حج نامه 

( گزارش تحلیلی سفر حج ) - بخش اول

 

دکتر سید ابوالفضل حسینی

 

 توضیح مقدماتی:

ده سال پیش (1385) در سفر حج، قلم و دفتری همراه بردم و بدون دسترسی به کتاب و منابع، روزانه گزارش تحلیلی زیر را می نوشتم. در این متن هم اعمال و مناسک انجام شده ذکر شده هم در حد اطلاعاتم مناسک تفسیر ( به روش شریعتی در "حج ") شده است و علاوه بر آن گزارش شرایط آن زمان و مکان با نگاهی انتقادی ( به روش جلال آل احمد در "خسی در میقات")  نگاشته شده است. شاید این متن، از هر سه جنبه ی فوق ناقص باشد، ولی دستاورد من است از حج. برخی از همسفرانم در حج اولین خوانندگان دستنوشته ی این سفر نامه بودند. آنان بارها در طی این سال ها چاپ  متن را خواستار شده بودند و من اهمال می کردم. شاید انتظار تکمیل آن را داشتم. شاید می خواسته ام سخنرانی هایی را که پیرامون حج داشته ام، به آن بیفزایم و شاید های دیگری که تنبلی مهمترین آن هاست.

اکنون  و امسال ( 1395 شمسی و 1437 قمری) که ایرانیان، به خاطر روابط  سیاسی بین ایران وعربستان از حج باز مانده اند، آن را منتشر می کنم. اگر توفیق یار شود سخنرانی های مربوط به حج را در بخش پایانی به آن اضافه می کنم. امید که این مجموعه مفید فایده ای باشد.    

                                                                          دکتر سید ابوالفضل حسینی

 

یکشنبه 3/ 10/ 1385 (4 ذیحجه1427)

سال گذشته به خاطر عمل جراحی قلب، از سفرحج بازماندم ... اما، بالاخره روز یکشنبه سوم دی ماه 1385 ساعت یازده و نیم، از فرودگاه مشهد با یک هواپیمای خطوط هواپیمایی عربستان سعودی، پرواز کردیم. چهار ساعت بعد، یعنی ساعت سه و نیم بعد از ظهر، در فرودگاه جده بودیم. تشریفات فرودگاهی و بعد هم معطلی های مرسوم، در چنین ایامی.

طبق آنچه روحانی کاروان ما، آقای مؤمن زاده می گفت تنها در همین امروز، حدود ده هزار زایر ایرانی وارد جده شده اند!

ساماندهی این همه جمعیت، کار آسانی نیست. شام را در زیر چادرهای فرودگاه خوردیم و حدود ساعت یازده و نیم شب، با اتوبوس راهی« مسجد میقات جُحفه » شدیم. غسل و نماز احرام و تلبیه و رسیدن به مکه،... دیگر نزدیک نماز صبح بود.

 

دوشنبه 4 /10 / 1385 (5 ذیحجه 1427)

بعد از نماز صبح، در هتل «قصر الضیافه» برای انجام سایر اعمال عمره ی تمتع راهی حرم شدیم . وضو و نیت و طواف و نماز طواف و سعی بین صفا و مروه  و تقصیر، تمام! ظهر را به هتل برگشتیم. با توجه به بی خوابی شب گذشته، روز خسته کننده ای داشتیم. این بود که بعد از نهار، تقریباً همه خوابیدند. هتل، از حرم دور است و مسیر خوبی هم نیست .

از فردا (ششم ذیحجه) هم که اتوبوس ها در این مسیر خدمات رسانی ندارند.

مقامات ایرانی، چند خط اتوبوس با شماره های 15 ، 16 و 17 ازنزدیک مسجد الحرام، تا مناطق دوردستی که هتل های محل اقامت ایرانیان است، تدارک دیده اند تا مسافرین ایرانی را مجاناً جابجا کنند. طبق بیان مسؤلان کاروان، این اتوبوسها از 6 تا 13 ذیحجه، در این مسیر تردد نمی کنند.

روزهای 5 تا 8 ذیحجه، مکه، ازدحام زیادی دارد، روزهای بعد هم تا دوازدهم که در عرفات و مشعر ومنی خواهند بود و مکه، خلوت می شود. از غروب دوازدهم، مکه مجدداً شلوغ می شود.

 

سه شنبه 5/ 10 / 1385 (6 ذیحجه )

از صبح تا بعد از نماز ظهر و عصر را در مسجد الحرام به نماز و به قرائت قرآن گذراندیم. خانم، در خواندن قرآن بر من پیشی گرفته بود. امیدوارم یک دور، قرآن را، درمسجدالحرام با تأنی بخوانم. از خدا خواسته ام که  فهم قرآن را، نصیبم  کند.

وَ لِلهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ البَیتِ مَنِ استَطاعَ اِلَیهِ سَبیلاً وَ مَن کَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنیٌّ عَنِ العالَمین (آل عمران-97) . برای خدا، بر مردم - هر آن کس که استطاعت دارد- واجب است که آهنگ خانه کند. آنان که از این کار سر پیچی کنند بدانند که خدا از جهانیان بی نیاز است.  «لِ» و«عَلی̍ » بویژه وقتی که در یک عبارت می آیند، مفهومی ویژه دارند. گویا سخن از «به نفع خدا» و «به زیان مردم» است !! امّا سخن از سود مادی خدا نیست، که او از همه عالمیان بی نیاز است، غنای او، حّد و مرز ندارد .

هر کس که استطاعت دارد، آهنگ و حجّ خانه خداکند. خداوند، خانه خود، «بیت الله» را، در آیه ای جلوتر، خانه ای برای مردم نامیده است : اِنَ اَوَّل بیَتٍ وُضِعَ للِناّسِ بِبَکّةَ مُبارَکا ً وَ هُدیً لِلعالَمین ( آل عمران- 96 ) پس مردم به خانه خود می روند که خانه ی خدا، خانه ی مردم است و در تملّکِ هیچ قدرتی نیست.

 قرآن را با قرآن، بفهم! آنگاه می بینی که سخن از منافع انسان است! بهره هایی برای بشر! «... لِیَشهَدُوا مَنافِعَ لَهُم» (حج - 28).

منافع این مناسک، به مردم بر می گردد، باید بدان بیندیشیند. خدا سودی نمی خواهد. که نیاز ندارد. « وَ لَکُم فیها مَنافِعُ ...»سود و منافعش به شما برمی گردد (حج - 33) . پس اگر سخن از «لِله» و «عَلیَ الناس» به میان آمده، نشانه ی حق خدا بر مردم است و این بیانگر اهمیتی است که برای حج قائل شده است. تا زمانی، مردم، خود را بی نیاز از حج نپندارند.

چرا در پایان آیه بی نیازی خدا، ازهمه مردم عالم را گوشزد کرده است؟ آیا نمی خواهد «برای خود» را « برای خلق» معرفی کند؟ علاوه بر این که مردم از حج بهره مند می شوند، فرمان خدا را هم اطاعت می کنند. بهره ی واقعی حج، در «خود یابی جامعه ی اسلامی» است. اجابت دعوت ابراهیم، در حج گزاردن واقعی، منافعی برای همه ی پیروان ابراهیم دارد.

 

خود یابی اجتماعی جامعه مسلمین: (هویت یابی)

در حج ، از آغاز که احرام می پوشی و محرم می شوی، جزئی از جمع می شوی. همه یک رنگ می شوند، اگر می شد اصطلاح بی رنگی بکار ببرم، از آن استفاده می کردم. همه سفید می پوشند. هویت های فردی، رنگ می بازند، «جمع» هویت می یابد. «من»، گم می شود و «ما»ی جدید و بزرگی شکل می گیرد.

چونکه بی رنگی، اسیر رنگ شد     //    موسیی با موسیی در جنگ شد

در بی رنگی، جنگی نیست. هر یک از ما، نیازمند تمرین چنین مرحله ای هستیم. در زندگی عادی، بخش عمده ای از تلاش و کوشش ما، به منافع فردی و زندگی شخصی و کسب سود بیشتر، می گذرد. امّا، اینجا، باید «خود» را نبینی، خود را در جمع گم کنی .

تا فضل و عقل بینی، بی معرفت نشینی  //    یک نکته ات بگویم، خود را مبین که رَستی

اینجا از«رنگ خودی» به «رنگ خدایی» روی آورید: «صِبغَة الله»، رنگ خدایی!

صِبغَة الله وَ مَن اَحسَنُ مِن اللهِ صِبغةً ( 138 - بقره)

اگر قرار بر رنگ باشد، چه رنگی از رنگ خدایی بهتراست؟

اگرسخن از رنگ باشد، از خدا خوشرنگ ترکیست؟! اما خدا چه رنگ است؟

آینه ای، رنگ تو عکس کسی است  //    تو ز همه رنگ جدا بوده ای !

در بی رنگی ، مرتبه بندی و درجه بندی نیست. همه یکی اند و یکی همه.

قطره دریا ست، اگر با دریا ست     //    ور نه او قطره و دریا، دریا ست.

همه ی مظاهر تفاخر قومی، نژادی و طبقاتی، در اینجا رنگ می بازند و سفید می پوشند، که احتمالاً نشانه بی رنگی است.

شاید هم، رنگ سفید، نشانه ی پاکی و طهارت است، شاید هم نشانه ی پاک کردن و زدودن آلودگی های درون است، شاید هم نشانه ی تمرین مرگ است و نشانه ی حشر در قیامت است.

خدایا! این چه نمایشی است؟! چه «نمایشنامه ای» است که برایمان نوشته ای؟!

در نمایش های دیگری که می بینیم، معمولاً هر کس نقش خاصی به عهده دارد. تضاد و تزاحم  هست. گاه جنگ و درگیری هست، بدها به حقوق خوبان تجاوز می کنند، و هر کس، «خودش» است. امّا دراین نمایش، همه یک نقش دارند، همه از روی یک متنِ «پیس» کار می کنند. این نمایش، همیشه در حال اجراست.  درموسم خاص حج، بخش های ویژه ای هم دارد. در همه ی ایام سال بجز در لحظات نماز- که به صورت موقت تعطیل می شود- صحنه، پا بر جاست.  معمولاً هر فرد، همه نقشش را خود، انجام می دهد.

مگر نه اینست که زبان هنر، گویاترین زبان است. همه می بینند، می شنوند و بسیاری هم می فهمند. هم آنان که خارج از این گودند، یگانگی این اُمّت را می بینند، هم آنان که در صحنه هستند و نقش آفرین اند، وحدت و هویت یگانه ی این جمع را احساس می کنند.

وقتی که از همه نژادها و ملّیت ها را در کنار یکدیگر می بینی، معنای وحدت بشری را خوب لمس می کنی.

در هیچ جای دنیا، چنین زمان و زمینی و چنین یکرنگی را نمی توانی ببینی. چه استعدادی دارد، این حج! و چه کارهایی که باید انجام بگیرد تا منافع انسان و بشر در پرتو این مناسک، تامین گردد. گمان می کنم، حاکمان سیاسی، شرایط اسف بار مدیریت کشورهای اسلامی، عقب ماندگی از دنیای مدرن و از همه مهمتر سلطه ظاهر پرستی در عرصه ی دین و فرهنگ و... سبب شده تا هنوز هم از آن همه منافع که قرآن نوید آن را داده است بی بهره یا کم بهره باشیم. دنیای امروز - پس از منشور حقوق بشر - به دنبال«توجیه» و « تبیین فلسفی » و پیدا کردن مبانی و بنیان هایی برای حقوق انسان و تساوی بشر می گردد .

آیا با حذف «خدا» از اعتقاد بشر، برای تساوی حقوق بشر، پشتوانه ی مستحکمی وجود خواهد داشت!؟  آیا ضمانتی برای احقاق حقوق مساوی بشر، در شرایطی که فقط قدرت سخن می گوید، وجود دارد؟ ( در این جا باید به نوع فهم از خدا و خلق متناسب با درک علمی این روزگار توجه داشت، نه توجیهات تبعیض آلود و قدرت پرستانه ی به نام خدا ، توسط نمایندگان دروغین او در تاریخ)

سعدی ما نیکو ریشه و مبنای آن را فهمیده است:

بنی آدم، اعضاء یک پیکرند     //      که در آفرینش، زیک گوهرند

چوعضوی بدرد آورد روزگار   //      دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی   //        نشاید که نامت نهند آدمی

پیام اصلی سخن سعدی، وحدت بشری است. وحدتی بنیادین، که مسؤلیت آفرین نیز هست. سخن سعدی مبتنی بر آیه 13 سوره حجرات است که می فرماید: «یا ایّهاالناس اِنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍوَ اُنثیˈ وَجَعَلناکُم شُعوُباً وَ قَبائلَ لِتَعارَفوا اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَالله اَتقیکُم» 

مرد یا زن بودن معیاربرتری نیست، قومیت و نژاد نیز ملاک ارزش ها نیست، «تقوی» است که ملاک ارزش ها در پیشگاه خداوند است.

سنگی که بر سر مزار اقبال لاهوری نصب شده است این شعر فارسی اوست :

نه افغانیم و نه ترک و تتاریم      //      چمن زادیم و ازیک شاخساریم

تمیز رنگ و بو بر ما حرام است  //     که ما پرورده ی یک نوبهاریم

اینجا، درکنار کعبه همه را می بینی که همسو و هم جهت اند. جای هیچ گونه تفاخری نیست. در این مکتب وحدت بشری توجیه عقلانی و دینی(وحیانی) دارد و در این مکانها آن را می توان دید.

ای کاش مراتبی از این وحدت درجوامع مسلمان تحقق یابد.

ای کاش تساوی این حرم به حریم جوامع ما و محیط زندگی ما راه یابد.

ای کاش مسلمانان این تجمع را در راستای آگاهی بیشتر، فهم بیشتر، عدالت اجتماعی و پیشرفت جوامعشان غنیمت می شمردند.

وضع فعلی کشورهای اسلامی، نشان می دهد که حاکمان این کشورها نتوانسته یا ندانسته یا نخواسته اند که از این موقعیت ویژه جهانی به نفع مسلمین بهره ببرند. باید«لِیَشهدوامَنافِع لَهُم» تحقق یابد، بیش از گذشته . ادامه دارد

دکتر سید ابوالفضل حسینی - سبزوار...
ما را در سایت دکتر سید ابوالفضل حسینی - سبزوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosseinisabzevaro بازدید : 316 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 5:32