ابلاغ پیام ناتمام شریعتی

ساخت وبلاگ

ابلاغ پیام ناتمام شریعتی

( رسالت و دشواری های رسولانپس از خاتمیت )

دکتر سید ابوالفضل حسینی

عضو هیات علمی دانشگاه حکیم سبزواری- 12 تیر 1396- همراه09151713425 

[email protected]    و   [email protected]

چکیده:

در باره ی علت "خاتمیت" گفته اند آنچه که بشر از طریق وحی و الهام لازم داشته، بیان شده و دیگر ضرورتی به تداوم نبوت نبوده است. در دوران"خاتمیت و غیبت"گرایش های مختلف اسلامی به نقش علماء توجه دارند. شریعتی بر روی پای خود ایستادن انسان  و "رسالت علم"  را در این دوران مورد تاکید قرارمی دهد.  علمی که با شناخت اسلام، خودآگاهی و درک زمان همراه است و چنین عالمی،"روشنفکر" است و وارث انبیاء. شریعتی برای جلوگیری از جمود در این دوران، "اجتهاد فکری و فقهی" را فرارویمان قرار می دهد. "علم و زمان" را به جای "عقل و اجماع"  در استنباط  احکام پیشنهاد می دهد. همچنین در استنباطی نو تاکید دارد که از سنت پیامبر، "متد " کار را بر گیریم و در شکل نمانیم، تا هنوز هم بتوانیم از سنت درسی فراگیریم.

مسوولیت اصلی روشنفکران دینی را " تجدید بنای مکتبی و مسلکی اسلام با بینش شیعی، بر اساس کتاب، سنت، علم و زمان" معرفی می کند. از سختی های این راه  هم می گوید. شریعتی ما را به متدولوژی علمی دعوت می کند و می گوید: "به يک نوع شناخت منطقي و علمي از اسلام متناسب با بينش امروز جهان نیازمندیم."

آرزوي شریعتی به عنوان یکی از رسولان پس از خاتميت، ابلاغ  چنین پیامی است اما نقد هایی بجا و نابجا بر این ایده ی شریعتی هم مطرح شده است. شریعتی منظور ازعالِم را در حدیث پیامبر، اسلام شناس، خودآگاه، زمان شناس و روشنفکر می داند. در این نظر، روحانی وغیر روحانی هر دو می گنجند، که نمونه هایی را هم نام برده، ولی برخی از منتقدان او کار اصلاح دینی را تنها به دست متولیان روحانی آن می سپارند. نواندیشان دینی و روشنفکران پس از شریعتی، هم بر "علم و متد علمی و عقلانیت"، تاکید  کنند و هم "عرفان، برابري وآزادي" مورد نظر او را در تداوم کار فراراه خویش قرار دهند. رویکرد شریعتی در "عرفان، برابري آزادي"، در واقع، وجه ایجابی و اثباتی در مقابل شعار " زر و زور و تزویر" است و جنبه ی انسانی و جهانی دارد. ما هرچه انسانی تر و جهانی تر بیندیشیم، الهی تر و اسلامی تر هم  فکر کرده ایم، هرچند ممکن است نتوانیم جهانی هم عمل کنیم، اما منطقه ای بتوانیم.

 

مقدمه:

ما در دورانی به سرمی بریم که در تقسیم بندی صاحب نظران دینی، دوران پس از پیامبرخاتم است. به تعبیر شیعی در عصر غیبت نیز هستیم. نوعا متکلمین مسلمان، لازمه ی ایمان اسلامی را اعتقاد به رسالت، نبوت و خاتمیت حضرت محمد بن عبدالله  می دانند. در تاریخ  سده ی اخیر  پیدایش فرقه ای که ادعای دیانت جدیدی کرده است، چالش هایی را درپی داشته است. مثلا چنین فرقه ای در نظام جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته نمی شود. خاتمیت از ابعاد کلامی، فقهی و ... مهم است.نکته ای را که دکترسروش گوشزد کرده است این است که خاتمیت، موضوعی درون دینی است وبرای مسلمانان پذیرفته است، اما استناد به قرآن و حدیث در باره ی خاتمیت، برای غیر مسلمانان  پذیرفته نیست.

استاد شهید مطهری در کتاب نهضت های اسلامی در صد ساله ی اخیر در باره ی اقبال لاهوری ضمن بررسی نقاط قوت او، دو نطقه ضعف هم برایش برمی شمارد : یک " با این که او به مفهوم غربی واقعا یک فیلسوف است، چیزی از فلسفه ی اسلامی نمی داند.... همچنین فلسفه ی او در باره ی ختم نبوت که به جای آن که ختم نبوت را اثبات کند، به ختم دیانت منتهی می شود که خلاف منظور و مدعای خود اقبال است، که دلیل ناآگاهی اقبال از فلسفه ی اسلامی است، همچنان که در زمینه ی سایر علوم ومعارف اسلامی نیز مطالعاتش سطحی است."(1)

مسلمانان شیعه و سنی درمورد اصل خاتمیت یکسان می اندیشند اما در مورد سرنوشت اسلام پس از رحلت نبی مکرم، رویکردهای متفاوتی در امور سیاسی ، فقهی دارند.  با این حال به نقش علماء  در این دوران تاکید دارند.در این جا با آوردن نمونه متن هایی ازآ ثار مرحوم دکتر علی شریعتی در باب خاتمیت نظر او را از منظر یک شیعه برای نقش ائمه وعالمان در این دوران بررسی می کنیم. ودر پایان با توجه به شرایط دورانی که در آن به سر می بریم نکات راهبردی را در دیدگاه شریعتی یادآور می شویم.

چرا خاتمیت؟  دیدگاه شهید مطهری در بارهی علت خاتمیت :

مرحوم مطهری در باره ی علت این که چرا دیگر پیغمبر صاحبِ شریعتی نخواهد آمد می گوید: " دیگر گفتنی ای از نظر نبوت یعنی از نظر آنچه که بشر از طریق وحی و الهام باید درک کند، باقی نمانده است.  نه آنچه که وظیفه دارد از راه علم و عقل دریابد که آن راه دیگری است و در امکان خود بشر هست، ... وقتی که تمام مراحلی که در این قسمت هست به پایان رسید، خواه نا خواه نبوت ختم می شود." (2)

اما شریعتی که به "تاریخ فردا" ی بشر هم می اندیشد، از منظری دیگرمی گوید: ".. چرا حضرت محمد مي‌گفت من خاتم پيامبرانم ؟ ج- قسمتي از جواب اين سئوال را «محمد اقبال» فيلسوف بزرگ معاصر اسلامي مي‌دهد و مقداري هم خودم به آن اضافه مي‌کنم و عقيده شخصي خودم است و مسئول آن شخص خودم. و آن اين است که وقتي مي‌گويد خاتم انبياء من هستم نمي‌خواهد بگويد آنچه گفتم، انسان را الي الابد بس است، بلکه خاتميت مي‌خواهد بگويد انسان‌ها تا کنون احتياج داشته اند براي زندگي خودشان از ماوراء تعقل و تربيت بشريشان هدايت شوند، حالا در اين زمان (در قرن هفتم ميلادي) بعد از آمدن تمدن يونان، تمدن رم، تمدن اسلام، قرآن، انجيل و تورات، تربيت مذهبي انسان تا حدي که لازم بود، انجام پذيرفته است و از اين پس انسان «بر اساس اين طرز تربيتش» قادر است که بدون وحي و بدون نبوت جديدي، خود، روي پاي خودش به زندگي ادامه دهد و آن را کامل کند. بنابراين، ديگر نبوت، ختم است؛ خودتان راه بيفتيد!" (3)

پس از  خاتمیت: امامت و علم

 الف : امامت

تداوم راه حیات بشر پس از انبیا چگونه است؟ شریعتی ما را به نکته ای توجه داده می گوید:

"مسيح فقط پيغمبر بود، محمد، پيغمبر بود و رهبر (امام) نيز.

اين است كه خاتميت، در نبوت او است و نه در امامت او. امامت او بايد در طي چند نسل پيوسته به او، تحقق يابد."(4)

 شریعتی می گوید: "نهضتي را كه پيغمبران آغاز كردند، با خاتميت پيغمبر اسلام ختم پيدا نمي‌كند (اين نهضت ادامه دارد)؛ آنها بنيانگذاران و رهبران اوليه اين نهضت بشري هستند. بعد از ختم وحي، انسان است كه بر اساس اين جهت و اين راه و اين آموزش، بايد اين نهضت بشري را دنبال كند؛...خاتميت نبوت، غير از خاتميت نهضت انبياء استو تشيع كه به خاتميت پيغمبر معتقد است، تاريخ را به وسيله امامت ادامه مي‌دهد."(5)"تداوم امامتِ محمد كه در نبوتش خاتم است، اما در امامتش، ... امامت او، در «عترت»، به خاتميت مي رسد." (6) شاید لازم باشد برای رفع سوء تفاهم، یادآور شوم که مباحث مربوط به دموکراسی متعهد در نظر شریعتی صرفا (با تاکید) مشابه سازی با دوران امامت معصومین بوده ولاغیر وگرنه ایشان شکل دائمی حکومت را دموکراسی می داند.(در این زمینه به مقاله ی مفصل این جانب در وبلاگ  http://hosseinisabzevar.blogfa.com/post/86  مراجعه نمایید.)

ب: علم:

شهید مطهری ضمن نقل حدیث پیغمبر اکرم که فرمود: "العلماء ورثه الانبیاء". وظیفه علما را حفظ مواریث انبیا و اجتهاد می داند. در همین راستا از "اقبال" استقبال می کند که: "چه جمله ی خوبی دارد محمد اقبال پاکستانی می گوید: اجتهاد در اسلام نیروی محرکه دین است." (7)

شریعتی نقش علم را در دوره ای که درآن بسر می بریم برجسته می کند: "نهضتي كه در يك دوره، نبوت رهبريش كرد و بعد از خاتميت، امامت و سپس در دوران طولاني غيبت، علم."(8)

وی با توجه به حدیث «علماء امتي افضل من انبياء بني اسرائيل» (دانشمندان امت من از انبيا بني اسراييل برترند)  پيغمبر مي‌گويد: کاري که پيغمبران مي‌کردند، کاري است که بعد از خاتميت، علما (علما به ‌معناي روشنفکران است) بايد ادامه بدهند. (9)

بدیهی است که مراد شریعتی از نقش علم و توجه جدی به آن در این جا، متفاوت از علم پرستی و علم زدگی(سیانتیسم) است، بلکه هم علم در تعبیر بزرگان دینی را در صدر اسلام شا مل می شود که " العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء " که "روشن ضمیری" ، " خود آگاهی" و"خدا آگاهی" در آن مستتر است و هم در روزگار ما منحصر در علوم پایه ی تجربی نیست. علاوه بر همه ی این ها، تاکید شریعتی بر روشنفکر بودن عالم دینی، خود آگاهی، جامعه آگاهی و زمان آگاهی  او را برایمان برجسته می کند.

 دشواری های روشنفکران عالم به زمان:

"اين رسالت بعد از دوره خاتميت نبوت... به عهده ی روشنفکران اسلامي است. ... ما در دوره ی سخت‏تري بدون وحي، بلکه با تعقل تربيت شده ی وحي و مذهب، اين رسالت پيغمبرانه را بعد از خاتميت داريم- اين است که برتري بيشتري داريم. اما «علماء امتي» که پيغمبر اسلام مي‏گويد، کي‏ها هستند ؟  فقط کساني هستند که اسلام را مي‏شناسند و چون اسلام را مي‏شناسند، ناچار زمان را هم مي‏شناسند. اين دو بدون شناخت يکديگر امکان ندارد. هر عملي که ما در اسلام مي‏کنيم، با زمان متصل است، بنابراين، اسلام جدا از زمان، مي‏شود علومِ خرافي و علوم قديمه و علوم روم و بغداد قره قاطي. اسلام هميشه با زمان حرکت مي‏کند."(10)

پس از خاتمیت،  مسوولیت علمی و تداوم راه بدون نیاز نبوت جدید:

در نظر شریعتی"...«روشنفکر» نبي مرسل نيست، امام معصوم نيست، اما پس از «خاتميت» و در «غيبت»، او وارث آن رسالت و اين امامت است، ادامه‌دهنده ی اين راه است."(11)

"پس از خاتميت، پيامبري نيست، اما« هرآگاهي، وارث پيامبران است»! "(12)

اجتهاد:«انقلاب دائمي» در مکتب اسلام:

دکتر می گوید :"بسيارند پيشوايان انقلابي که بخصوص پس از روي کار آمدن، تبديل به سرپرست و حاکم محافظه کار شده‏اند.براساس همين تجربه ی علمي و تاريخي، يکي از متفکران بنام انقلابي، نظريه ی معروف «انقلاب دائمي» را طرح کرده است، براي آنکه يک مکتب فکري انقلابي به حالت يک نظام و سازمان راکدِ محافظه کارانه تغيير نيابد.

اجتهاد، چنين نقش حياتي شگفتي را بر عهده دارد. نقش يک «انقلاب دائمي» را در مکتب اسلام، و به اين معني است که مي‏توان فهميد که چگونه خاتميت پيغمبر اسلام با تکامل تاريخي جامعه مسلمان متناقض نيست، زيرا اسلام با روح اجتهاد، در قالب يک عصر، منجمد نمي‏شود و در مرحله تاريخي معيني از جامعه خويش ثابت نمي‏ماند تا با تغيير و تکامل تاريخي جامعه ناهمساز گردد و در نتيجه او بر جاي خود بماند و زمان بگذرد بلکه وي نيز با روح اجتهاد در حرکت است. هم با  اجتهاد فقهيخويش، پا به پاي نيازهاي اجتماعي پيش مي‏آيد و هم با  اجتهاد فکري، در ذهن متحول و متکاملِ هر عصري، تجلي نويني دارد و بر حسب قدرت فهم‏ها و عمق احساس‏ها و پيشرفت علوم، ابعاد نوتر و بطونِ پنهاني‏ترِ آن نمودار مي‏شود و اين تحول و تکامل دائمي و تجلي‏ها و تلقي‏هاي گونه‏گون با ثابت بودن حقيقت آن منافي نيست."(13)

لازم به یاد آوری است که شریعتی این سخنان و نوشته ها را در قبل از انقلاب اسلامی ایران ارائه کرده است. در هر حال با توجه به کتاب فلسفه ی تعلیم وتربیت ایشان می توان گفت که امتیاز مرجعیت تشیععلوی به استقلال آن از حکومت ها  و بودن در کنار مردم بوده است و شریعتی به آزادی در تحقیق علمی ونفی پیشداوری و البته تعهد به نتیجه ی تحقیق آزاد تاکید دارد.

نمونه ی یک عالم اسلامی:

شریعتیدر نقد وبررسی کتاب " تشیع مولود طبیعی اسلام" نوشته یآیت الله شهید سید محمد باقر صدر " در باره ی شخصیت آن عالم روشن ضمیر چنین می گوید: " و اما در باب کتاب «اسلام و تشیع» یا «تشیع مولود طبیعی اسلام» نوشته استاد متفکر و نویسنده آگاه زمان ما، سید محمدباقر صدر، که خوشبختانه با آثار نو و گرانقدر وی چون «فلسفتنا» و «اقتصادنا»... آشنایی یافته‌ایم و نشان داده است که علاوه بر فرهنگ اسلامی، هم فهم زمان ما را دارد و هم درد زمانه ما را حس می‌کند و هم با «زبان مردم این زمان» حرف می‌زند و با شیوه کار علمی این عصر نیز آشنا است و اینها است که آنچه یک «عالم اسلامی» در عصر ما بدان نیازمند است و این است آن «عالم اسلامی» که عصر ما به او محتاج.(14)

به خوبی معلوم است که  شریعتی در هوا سخن نمی گوید. مصداق هم معرفی می کند وزمانه را هم می شناسد.

فهم متد کار پیامبر در اجتهاد:

  پیشنهادی که شریعتی در نقد و بررسی کتاب "تشیع، مولود طبیعی اسلام" نوشته یشهید آیت الله سید محمد باقر صدر در باب منابع استنباط داده، مورد غفلت کار شناسان واقع شده است. در این جا به لحاظ اهمیتش در راهبرد آینده یفکری واجتهاد در فکر و فقه واسلام شناسی، یاد آوری می شود.شریعتی میگوید:

"سرچشمه‌هاي اصلي استنباط علمي چهار اصل است:

1. كتاب (قرآن)، 2. سنت، 3. اجماع، 4. عقل.

پيدا است كه «عقل» و «اجماع» (اتفاق آراء علماء در امري) وسيله و دليل استنباط يك حقيقت و دست يافتن به يك امر ديني‌اند، و آنچه متن دين را تشكيل مي‌دهد قرآن است و سنت. قرآن يك متن مشخص و ثابت است، اما سنت، به دلايل گوناگون سياسي و فرهنگي، اعتقادي و تاريخي، مجموعه حقايقي است كه در ميان انبوهي از مجعولات و موهومات و عناصر دخيل ـ كه برحسب روات، متون، فِرَق، مكاتب فقهي و ديني و عوامل سياسي، فكري و فرهنگي و ادوار تاريخي متغير و متفاوت است ـ غرق شده و...." (15)

به خوبی معلوم است که ایشان در باب فهم سنت، سخن های فراوان برای گفتن دارد که نمونه ای از آن را ذکر می کنم که اهمیت آن  در نظریه ی بسیار جدید وعمیقی است که در پیشنهاد وی نهفته است.

"سنت عبارتست ازحدیث (سخن پیغمبر) وعمل پیغمبر، عمل تاسیسی- که خود بنیاد گذاشته - و امضایی - که رسما آن ر ا تصویب کرده ویا در محیطش انجام شده ونهی نکرده، یعنی عملا تایید کرده. اما من عنصر سومی را - جز قول و فعل پیغمبر- از سنت استنباط می کنم که گر چه آن را طرح نکرده اند ولی از دو عنصر دیگر حساستر و جاودان تر و عام تر است و آن "متد " کار پیغمبر است در تحقق رسالت، تغییر نظام ها و نهاد های اجتماعی- تحول فکری-، انقلاب در سنت های اجتماعی و رهبری مردم و جبهه گیری ها و نوع برخورد ها و درگیری ها و شیوه ی آغاز و منحنی سیر رفتار و تاکتیکش در یک عمل." (16) 

در باره ی "متد کار پیامبر" در آثار دیگر شریعتی مباحث نوی هست وآقای رضاعلیجانی نیز درآثارشان بدان پرداخته اند( به عنوان مثال شیوه ی اصلاح انقلابی درکار پیامبر). در مورد جایگزینی "علم و زمان" به جای "عقل و اجماع" در پیشنهاد ایشان می توان وباید کار بیشتری صورت گیرد. شهید مطهری در کتاب " اسلام ومقتضیات زمان" خویش، مطالبی بیان کرده ولی در همان چهارچوب معهود منابع چهارگانه، اما نظر دکترشریعتی، اساسی است ونظر فقیه نواندیش، مرحوم احمد قابل را در اولویتِ عقل بر نقل در استنباط فقهی در نظریه ی " شریعت عقلانی"  اش می توان با آن مقایسه کرد.  با این حال باز هم بی مهری نسبت به این نظریه، عجیب به نظر می رسد. بنیانگذار جمهوری اسلامی که خود فقیهی بزرگ بود، در سال پایانی عمرشان گفتند: " زمان و مکان دو شرط اساسی در اجتهاد اند".با این حال، متاسفانه رسمیتِ قرائتِ دینی در ایران امروز، کار تفقهِ آزاد را با چالش مواجه کرده است.

تجدید بنای مکتبی اسلام با بینش شیعی، بر اساس کتاب، سنت، علم و زمان:

شریعتی در راستای همان پیشنهاد، مسوولیت اصلی روشنفکران دینی را یاد آور می شود که:

" مسؤولیت اصلی و اصیل ما تنها یک چیز است و آن در یک کلمه: «تجدید بنای مکتبی و مسلکی اسلام با بینش شیعی، بر اساس کتاب، سنت، علم و زمان»".(17)

در این شعار اساسی و راهبردی، تعهد نسبت به علم و زمان در کنار قرآن و سنت، پیام شریعتی را به خوبی نشان می دهد. متن قرآن ثابت است ولی فهم و تفسیر و تاویل قرآن، همچون علم و زمان، رو به جلو تداوم دارد. فهم نو از سنت نیز چنین است، همان که شریعتی می گوید از سنت، "متد" را باید بفهمیم و در شکل نمانیم. من نیز از سنت، این را می فهمم که باید  متد امام صادق(ع) را در این روزگار فهمید به عبارت دیگر آن بزرگوار را به این زمان آورد و نظرش را درک کرد، نه آنچنان که رایج است ما را به روزگار ایشان می برند. می بینیم که یافتن راه حل برای مشکلات امروز با پاسخ های گذشته، مارا به پیش نمی برد. علم حقوق در تمام جهان دارد به پیش می رود و منتظر ما نمی ماند! خاتمیت به معنی پایان یافتن تحقیق و پژوهش نیست. از حدیث پیامبر خدا هم استنباط می شود که عالمان امتش - که اکثرشان بعد از ایشان ودر آینده می آیند- ، از بسیاری از انبیاء گذشته،جایگاه والاتری دارند. نباید به داشته هایمان اکتفا کنیم و دچار غرور کاذب شویم که علم اولین و آخرین در دست ماست!! و دانشمندان رشته های مختلفِ علمی یافته ها شان را از متون دینی ما برداشته اند!!

 اکنون یک بار دیگر جملاتی را که در بالا  از قول شریعتی آوردم، تکرار می کنم که: "وقتي مي‌گويد خاتم انبياء من هستم نمي‌خواهد بگويد آنچه گفتم، انسان را اِليَ الابد، بس است، بلکه خاتميت مي‌خواهد بگويد انسان‌ ... حالا ... قادر است که بدون وحي و بدون نبوت جديدي، خود روي پاي خودش به زندگي ادامه دهد و آن را کامل کند. بنابراين ديگر نبوت ختم است..."

دشواری کار وارثان انبیاء در این عصر:

شریعتی در مواردی لیستی از منکرات و دشمنان عصر خودش ارائه کرده است. نباید از کنار آنها به سادگی گذشت. سختی کار امثال او تنها در مبارزه با این دشمنان نیست، بلکه علاوه بر تلاش برای ارائه ی راه حل، کج اندیشی های برخی متولیان دین! هم هست. شریعتی می گوید:

" دشمنان ما در این عصر: امپریالیسم است ماتریالیسم است و سرمایه‌داری، روح بورژوازی، استثمار، ماشینیسم، تضاد طبقاتی، فاشیسم، صهیونیسم، پوچ‌گرایی، حرص به رفاه، جنون مصرف، استعمار فرهنگی، باخودبیگانگی، لاابالی‌گری ونیهیلیسم، گسیختگی تاریخی، مسخ فرهنگی و معنوی، سقوط ارزشهای اخلاقی، حکومت پول، تکنولوژی و جنسیت... و به طور کلی، ماتریالیسم فکری، که نسل پسرهای ما را می‌رباید و ماتریالیسم اخلاقی و اقتصادی که نسل پدرهامان را. در این میان، تنها ترس از ارتجاع و انحطاط فکری و انحراف اندیشه است که می‌تواند ما را وادارد که به نقش شیخ قاسم‌ها بیندیشیم،!!."(18)

حتی در مکتب امامان شیعه، کج اندیشیها رواج فراوان یافته است. نمونه ای از زبان شریعتی:

"در انتظار منفي، شيعه‌ي صفوي، هرعمل اصلاحي را در عصر غيبت، از قبل محکوم به شکست مي‌داند"(19)

به يک نوع شناخت منطقي و علمي از اسلام متناسب با بينش امروز جهان نیازمندیم:

 دکتر شریعتی می گوید: " ما همان‏طور که در زندگي اقتصادي‏مان، در زندگي فرهنگي‏مان، در زندگي اجتماعي‏مان، يک انقلاب کرديم، همان طور که در زندگي ادبي‏مان يک انقلاب ادبي به وجود آورديم ... همان طور هم بايد در وضع دين و تبليغ دين و سپردن اين دين به نسل آينده و آموزش ديني، يک انقلاب، يک انقلاب فرهنگي بزرگ، يک انقلاب در انديشيدن و در فهم و تلقي مذهب و در شناخت مذهب، به وجود بياوريم. به يک نوع اسلام شناسي از اول احتياج داريم، به يک نوع شناخت منطقي و علمي [از اسلام] متناسب با بينش امروز جهان احتياج داريم تا بتوانيماين را نگه داريم و به نسل دوم که در مسير ديگري حرکت مي‏کند ... بسپاريم. که اگر ببيند منطقي نيست و اگر ببيند بوي کهنگي به دماغش مي‏خورد، بوي خرافه به دماغش مي‏خورد، اصلاً آن را برنمي‏دارد و بد و خوب، زشت و زيبا، حق و باطل همه را ترک مي‏کند و مي‏رود و فرهنگ ديگري را و زندگي ديگري را، دور از ما و فرهنگ تاريخ ما ادامه مي‏دهد (20).

شریعتی برای این کار، نمی خواهد وقت از دست برود. "که زمان این همه نیست". این است که هشدار می دهد:

" به عنوان همين نسل باز از شما: پدران، برادران بزرگ، مادران، خواهران من، مي‏خواهم که متوجه باشيد که اين سال‏ها، سال‏هاي قرن هفتم وهشتم و نهم نيست که هر پنج قرنش، شش قرنش هيچ فرقي نداشت، قرن هشتم مثل قرن نهم بود، قرن نهم مثل قرن دوازدهم بود. ... ولي بدانيد که خطر در اين قرن جدي است. "(21)

متد فکر کردن:

 شریعتی ما را به متدولوژی دعوت می کند:

"هر اصلاحي خدمت هست اما هر خدمتي اصلاح نيست. پاستور خدمتگزار بشر است نه مصلح و مسيح و محمد مصلح و بنابراين خدمتگزار نيز هم.

شکفتگي علوم و گسترش تمدن جديد مرهون کوشش‌هاي مرداني چون فرانسيس بيکن، راجر بيکن و دکارت و امثال آنان است که "متد فکر کردن" را عوض کردند يعني، دانشمندان را به تحقيق و مطالعه در محسوسات و جزئيات و تجربه و بررسي عيني وا داشتند. از دکارت مي‌پرسند چه کتابي را مطالعه مي‌کني ؟  در حالي که به لاشه حيواني اشاره مي‌کند مي‌گويد: اين کتاب را! اين مگر نه همان امر صريح قرآن است که «به شتر بنگريد»؟  اما، متاسفانه مغزهاي يوناني مآب غالب علماي اسلامي که در توجيه و از معني انداختن قرآن، حتي محکمات آن، مهارت عجيبي يافته بودند، امرهاي صريح قرآن را بر دو قسم کردند:

1- امر انشايي مثل: «نماز کنيد و زکات دهيد...» که بايد انجام داد.

2- امر ارشادي مثل: «در زمين بگرديد و سرنوشت کساني را که بد کردند بنگريد» که بايد انجام نداد! چون مقصود بيان اهميت و ارزش مأمورٌ به است! همين طرز تفکر بود که ما امروز در اهميت علم، منبرها مي‌رويم و کتاب‌ها مي‌نويسيم، بي‌آنکه به علم بپردازيم چون امر ارشادي است نه انشايي! اين توجيهات روشنفکرانه ی انحرافي، هزاران بار از يورش مغول، بيشتر در انحطاط مسلمين و انحراف اسلام و بدبختي و جهل کنوني جامعه ی ما موثر بوده است.

همانطور که گفتم، در اديان گذشته، علوم فرا گرفته مي‌شد اما به خاطر مذهب و توجيه مذهب؛..."(22)

آرزوي شریعتی: ابلاغ رسولان پس از خاتميت

"....واما آرزوهايم: اين آرزوها در خط سير يک آرزوي اساسي است: آرزوي ابلاغ؛ که ما همه - ما آگاهان اين دين - رسولان پس از خاتميت هستيم. رسول، از سوي جبرييل پيام گرفت و ما از سوي رسول. ما رسولاني هستيم که جبرييل‌مان محمد است، و آن برگي از نور که «اقرأ» را در آن غار تاريک پيش چشم محمد آورد، اکنون پيش روي ماست.

اما کار ما، ابلاغ پيام ما، ناتمام ماند و من که يکي از کوچک‌ترينم، آرزو داشتم که اي کاش بزرگ‌ترين و اصيل‌ترين آيات و سوره‌هاي اين پيام را مي‌توانستيم به آن گروهي که به سخنم گوش مي‌دهند، فراخوانم [چه]، مي‌ترسم در اين لحظاتي که هر دم، مرگ را در پيش رو و پشت سر خويش، احساس مي‌کنم، آنها در دلم مدفون و انبار شوند، اما مي‌گويم تا شما، تا شمايان، پيغام را به قيمت انفاق همه چيزتان برسانيد. "(23)

شناخت منطقي و علمي از اسلام متناسب با بينش امروز جهان، از خواسته های شریعتی است. او اصرار دارد که می توان از غربیان روش تحقیق آزاد علمی را گرفت، ولی الزاما در جوامع آسیایی و آفریقایی،  نتایج همانی نخواهد بود که در جوامع اروپایی هست.

شریعتی در"نگاهی به تاریخ فردا"  سخن خویش را این گونه به پایان می برد:

"دوره ی جدید در دنیا شروع می شود. تحصیل کرده های دوره ی آینده برخلاف تحصیلکرده های امروز، مکتبشان، مکتب مذهبی خواهد بود اما  مذهبی نه مادون علم، بلکه مذهبی مافوق علم. " (24)

در تفسیر سوره روم هم به روشنفکران امید می دهد. این ها همه، رسالت روشنفکران را سنگین تر می کند.  آیا این سال ها و دهه های پس از شریعتی که تحولاتی درجامعه ی ما رخ داده است، ا ین امید بیشتر شده است؟ آیا دین، توسط متولیانش در مسیر خوبی قرار گرفته است؟

نقد ها بر شریعتی در این موضوع:

نقد شریعتی، نه تنها مجاز، که رایج است. یکی از منتقدان شریعتی، شهید مطهری بود که به لحاظ شخصیت، قابل توجه ا ست.

مطهری خود می گوید:" به طور قطع، نقد علمی و بی غرضانه  از کتاب ها و اندیشه های دکتر {شریعتی}، فکر نسل امروز را جلو می برد و سبب باز شدن اندیشه ها می گردد. بعضی نوشته اند مگر شما اشتباه نمی کنید؟ جواب اینست چرا، اگرنوشته های ماهم ارزش انتقاد دارد و افرادی هم هستند که وقت و صلاحیت انتقاد دارند، انتقاد کنند، نه تنها نخواهیم رنجید، ممنون هم خواهیم شد. (25)   این رابرای مقدمه آوردم. ایشان، در یک بحث جدای از نقد روشنفکران، معتقد است که:

"به هرحال اسلام جزء کارها یی که نکرده است یکی این است که برای علمای دین، اسم مخصوص  انتخاب نکرده است، همچنان که لباس مخصوص هم انتخاب نکرده است."(26)  اما وقتی که از درِ تضاد با روشنفکران غیر روحانی وارد می شود، اصلاح گری را به متولیان روحانی دین  منحصر می کنند. مرحوم مهندس مهدی بازرگان این موضوع را خوب تحلیل کرده است:

مرحوم مهندس بازرگان درباره ریشه‌های اختلاف روحانیت با امثال شریعتی می‌نویسد:« روحانیت در همه ی ادیان و ادوار، به دو دلیل با امثال دکتر شریعتی‌ها ناسازگاری دارد: یکی اینکه تجدد و نوآوری را منافی با اصالت و استحکام دین دانسته، می‌ترسند در مبانی و معتقدات مردم که تا حدود زیادی بر تشریفات و تحجر و سنت‌ها و افکار کهن تکیه دارد، تزلزل حاصل شود و دلیل مهمترشان این است که اصلا نمی‌خواهند هیچ فردی که خارج از صنف و کسوت مقدس است وارد قلمروی واسطگی بین خدا و خلق خدا شده، عهده‌دار مقام مکتسب آنها گردد[...] خلاصه، نامحرم و خارج از خانواده نباشد و دکانی در برابر دکان مالوف باز نشود.»(27)

شریعتی منظور ازعالم را در حدیث پیامبر، اسلام شناس و روشنفکر و آگاه می گیرد، در این نظر، روحانی(ملبس به لباس خاص) وغیر روحانی هر دو می گنجند،  ولی  مطهری کار دین را تنها به دست متولیان روحانی آن می سپارد. ایشان با اینکه به لحاظ تئوری لباس خاص را برای عالم، از اسلام نمی داند، ولی در عمل، ظاهرا همان نظر بازرگان در مورد ایشان هم صحیح به نظر می رسد.

مطهری نظریات اصلاحی خود را چنین بیان می کند:" از نظر ما اصلاحات از مذهب با ید شروع شود و از اندیشه های مذهبی، ولی وسیله ی پلی میان دو طبقه متقدم و متجدد روحانیت. هر حرکتی اصلاحی از آنجا باید آغاز شود و از متن فرهنگ اسلامی خود ما". آنگاه به مقاله ی  خود " مشکل اساسی در سازمان روحانیت"  اشاره می کند. در ادامه، نظر دکتر (شریعتی) را  نقد می کند ومی گوید:" از نظردکتر باید از مذهب، اصلاح شروع شود، ولی وسیله ی روشنفکر امروزی که باید خود را با محیطش تطبیق دهد وخودِ او بر این اساس عمل کرده است." (28)

استاد مطهری در سال 1357 و نزدیک پیروزی انقلاب در نقد مطلبی (از بقول خودش، دوست نادیده) نوشت :" در پاسخ این روشنفکران محترم باید عرض کنیم اولا اسلام در ذات خود یک "حقیقت" است، نه یک "مصلحت"، یک "هدف" است نه یک وسیله، و تنها افرادی می توانند از این منبع ا نرژی اجتماعی بهره گیری نمایند که به اسلام به چشم حقیقت و هدف بنگرند، نه به چشم مصلحت و وسیله...." و در ادامه می گوید: "متولیان قدیمی این منبعِ عظیمِ حرکت وانرژی، نشان داده اند که خود طرز بهره برداری از این منبع عظیم را خوب می دانند و بنا بر این، فرصتِ خلع ید  به کسی نخواهند داد.(!!) (29)

 آن چنان که گفتیم شریعتی درکتاب"فلسفه ی تعلیم و تربیت" در خصوص سنت، تاکید بر "متد" دارد نه بر "شکل". مرحوم مطهری در کتاب "خاتمیت" نظرش بر آن است که احکام اسلامی، مسائل اساسی را شامل می شود نه اموری نظیر قیمت گذاری میوه و.. که کار شهرداری و... است. شهید مطهری باهمه ی تلاشی که در بازفهمی مسائل فقهی داشته است، اما نظریه ی اساسی مثل مرحوم احمد قابل در "شریعت عقلانی " ندارد. با این حال که بین مطهری و شریعتی داد وستد علمی به طور مستقیم وغیر مستقیم وجود داشته، هنوز بسیاری از مسائلی که طرح کرده اند، قابل بحث اند.

نمونه ای ازنقد های غیر منطقی: در روزگار شریعتی نمونه های زیادی از نقد ها بر او و آثارش ارائه شد. با وجود نقش پشت پرده ی ساواک، برخی نیز با دیدهای محدود خود، کتاب نوشتند که ارزش طرح ندارند، ولی برای شناخت زمانه و زمینه ای که شریعتی در آن کار کرده است، قابل توجه اند!(30)

و نمونه ای از نقد پذیری دکتر شریعتی از عالمان:

دکترعبدالرحیم گواهی شرح ملاقاتی که خود او هم حضور داشته می گوید: دکتر شریعتی بسیار به استاد جعفری احترام کرد و به ایشان گفت واقعا دین را اساتید پرمایه و بی مدعایی مثل شما حفظ کرده اند. استاد به دکتر شریعتی گفتند : بعضی افراد از برخی مطالب کتابهای شما ناراحت هستند و ایراد می گیرند دکتر گفت آقا نظریه در دین عرضه کردن کار شما و تخصص شماست من یک جامعه شناس هستم و بلد هستم مردم و جوانها را به حرکت درآورم. این ماشین را من روشن می کنم و به حرکت درمی آورم اما اینکه به کدام سمت برود شما باید جهت آن را بگویید دکتر شریعتی سپس مطلب عجیب تری گفت و افزود استاد شما همه آثار مرا وکالتا و نیابتا از سوی من بخوانید و هر کجا را که مایل باشید با مداد قرمز خط بکشید اصلا من نمی خواهم بدانم کجاها را خط می زنید من در چاپهای بعد می دهم آن مطالب را از نوشته هایم حذف کنند . این کمال تواضع دکتر شریعتی بود و استاد بسیار به ایشان محبت کرد و گفت چشم و پذیرفت.(31) امروز همه می دانند که شریعتی از همه می خواست نقدش کنند و به طور اختصاصی هم به استاد محمد رضا حکیمی وصیت شرعی داد تا هر کار که با آثارش می خواهد، انجام دهد.  امروز هم نقد ها، بر شریعتی زیاد است و شریعتی در این نقد ها همچنان زنده است.

آخرین پیام جاودانه یشریعتی:

احسان شریعتی می گوید: "نظريه عرفان، برابري آزادي، آخرين نظريه ی شريعتي است و اگر بخواهيم شريعتي را درست بخوانيم، بايد با آخرين نظريه‌اش شروع كنيم و بعد درباره ی انديشه‌هاي ادوار گذشته ايشان تحقيق كنيم؛ ما احتياج به شريعتي‌هاي زنده و بروز، با گفتمان تهاجمي و سازنده‌اي كه او داشت، داريم كه امروزه بتوانند حرف نو بزنند و به تكرارِ شريعتي و ماندن در شريعتي، احتياج نيست."(32)

رویکرد شریعتی در "عرفان، برابري آزادي"، در واقع جنبه ی ایجابی و اثباتی در مقابل شعار " زر و زور و تزویر" است و جنبه ی انسانی و جهانی دارد. ما هرچه انسانی تر و جهانی تر بیندیشیم، الهی تر و اسلامی تر هم  فکر کرده ایم، هرچند ممکن است منطقه ای عمل کنیم و یا نتوانیم جهانی هم عمل کنیم.

 

منابع:

=========================================================================

توضیح: ارجاعات، بجز کتاب ها وسایت ها از نرم افزار کاریز (مجمومه آثار شریعتی ) است.

(1)- مطهری مرتضی. نهضت های اسلامی در صد ساله ی اخیر. ص 55  انتشارات صدرا. (استاد مطهری و روشنفکران . ص 101)

 (2)- مطهری - خاتمیت -ص- 58

(3)- اسلام چيست |  سال 1345 | 30- اسلام‌شناسي | 4-مشهد (1343-1348) - صفحه 68 از 141

(4)- امت و امامت | سال 1348 | 2- علي |5-حسينيه ارشاد (1348-1352) صفحه 231 - 232 از 237

(5)- بينش تاريخي شيعه |  سال 1349 | 19- حسين وارث آدم | 5-حسينيه ارشاد (1348-1352) | صفحه 14- 15 از 37

(6)-  امت و امامت |  سال 1348 | 26- علي | 5-حسينيه ارشاد (1348-1352) |صفحه 232 از 237

(7)-  مطهری - خاتمیت -ص- 58

(8)- انتظار، مذهب اعتراض |  سال 1350 | 19- حسين وارث آدم | 5-حسينيه ارشاد (1348-1352)

(9)-  مذهب عليه مذهب |  سال 1349 | 22- مذهب، عليه مذهب | 5-حسينيه ارشاد (1348-1352) | صفحه 63 از 74

(10)-  سخنراني سفر حج (1349) | 29- ميعاد با ابراهيم | 5-حسينيه ارشاد (1348-1352) | صفحه 228 از 357

(11)- گفتگوهاي تنهايي (2) |سالهای 1346 | 33- گفتگوهاي تنهايي |4-مشهد (1343-1348) | صفحه 744 از 821

(12)- شب قدر |  سال 1354 | 2- خودسازي انقلابي | 6-تا شهادت (1352-1356) |  صفحه 4 از 8

(13)- شناخت اسلام |  | 35- آثار گونه‌گون | 4و5- مشهد و حسینیه ارشاد (1343-1352) |صفحه 81 از 97

(14)-  | نامه ها | 01- با مخاطب‌هاي آشنا |  صفحه 1 از 27

(15)- مكتب تعليم و تربيت انساني |سال 1350|28- روش شناخت اسلام |5-حسینیه ارشاد (1352-1348) | ص 474

(16)-  همان . پاور قی ص 474

(17)- نامه به آقای حجتی کرمانی |  سال 1354 | 01- با مخاطب‌هاي آشنا | 6-تا شهادت (1352-1356) | صفحه 24 از 29

(18)-همان،ص 22

(19)- نامه به پدر |  سال 1351 | 01- با مخاطب‌هاي آشنا | 5-حسينيه ارشاد (1348-1352) |صفحه 18 از 56

(20)-سخنراني سفرحج (1349) | 29- ميعاد با ابراهيم |5-حسينيه ارشاد (1348-1352) | صفحه 112- 113 از 357

(21)- همان،ص 114 - 115

(22)- اسلام چيست |  سال 1345 | 30- اسلام‌شناسي | 4-مشهد (1343-1348) |صفحه 49- 50 از 141

(23)- دريغ‌ها |  سال 1355 | 27- بازشناسيهويتايراني- اسلامي | 6-تاشهادت (1352-1356) | صفحه 8 از 8

(24)- شریعتی. نگاهی به تاریخ فردا

(25)- استاد مطهری و روشنفکران - ص: 66-67

(26)- مطهری - خاتمیت -ص-94

(27)- سعیدی- شخصیت و اندیشه شریعتی- ص23

(28)- استاد مطهری و روشنفکران - ص: 60-61

(29)- استاد مطهری و روشنفکران - ص: 94-95

(30)-  علی رهنما-مسلمانی در جستجوی ناکجا آباد- ص384

حجه الاسلام محمد علی انصاری" با انتشار جزوه‌ای درنفد شریعتی نوشت:« تو به عنوان یک مومن و یک واعظ نبایدمحاسن خود را بتراشی، باید سخنرانی‌هایت را با نام خدا و پیغمبر شروع کنی، اهل بدعت را لعن و نفرین کنی، با ذکر مصائب امام حسین چشمان حضار را غرق در اشک و آه کنی و در پایان هم علاوه بر دعا برای سعادت مسلمانان از خدا بخواهی که در فرج امام زمان تعجیل فرماید.»"

(31)- طرحی از یک زندگی، پوران شریعت رضوی – (همسردکترعلیشریعتی)

نشر الکترونیکی : وب سایت شریعتی در نیمه حرف.کام، اِنی کاظمی – (Shariati.Nimeharf.Com)

- (32) http://khorasan.isna.ir/default.aspx?NSID=5&SSLID=46&NID=107111

 


برچسب‌ها: پیام شریعتی خاتمیت روشنفکران دکتر سید ابوالفضل حسینی - سبزوار...
ما را در سایت دکتر سید ابوالفضل حسینی - سبزوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosseinisabzevaro بازدید : 173 تاريخ : شنبه 17 تير 1396 ساعت: 18:39