توصیه به روحانی - یادگار پایان دوران ریاست جمهوری روحانی چه خواهد بود؟

ساخت وبلاگ

توصیه به روحانی 

یادگار پایان دوران ریاست جمهوری روحانی چه خواهد بود؟

 

توصیه به روحانی

یادگار پایان دوران ریاست جمهوری روحانی چه خواهد بود؟

دکتر سید ابوالفضل حسینی - عضو هیات علمی دانشگاه حکیم سبزواری

و رئیس ستاد انتخاباتی روحانی در شهرستان سبزوار -  22 آبان 1396

 حجت الاسلام دکتر حسن روحانی رئیس جمهور دوره های یازدهم و دوازدهم در جمهوری اسلامی ایران است. ایشان از اعضای اصلی جامعه ی روحانیت مبارز بوده است. تشکیلاتی که یکی از دوجامعه ی محوری اصولگرای جامعتین! یعنی "جامعه ی روحانیت مبارز تهران" و "جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم " است. او در دوره ی اول ریاست جمهوری اش سعی کرده است در کنار آیت الله هاشمی رفسنجانی راه  و روش او را پیش گیرد. هاشمی هم حامی سیاست های روحانی بود. هاشمی سیاست را تجربی آموخت، بدین خاطر با توجه تحول اوضاع، تلاش داشت که خود را با زمانه هماهنگ کند، اما روحانی تحصیلات دانشگاهی داشت و از انگلستان مدرک دکترای حقوق گرفته است. دیپلماسی او که در دهه ی چهارم انقلاب، ریاست جمهوری را بدست گرفته، باید با توجه به تجربیات قبلی، نقایص کمتری نسبت به گذشتگان داشته باشد. عضویت وی در یکی از اساسی ترین احزاب راستگرا، محافظه کار و یا اصولگرا، نوعی سنخیت با ارکان اصلی قدرت (سیاسی، نظامی، اقتصادی، دینی و..) را تداعی می کرد که در قیاس با اصلاح طلبان، اطمینان بیشتری برای سپردن قوه مجریه به او از سوی سران قوم وجود داشت.

روحانی قبل از ریاست جمهوری، روابط خوبی با هاشمی داشت، اما حتی در دوره ای که هاشمی مورد انتقاد انتقامی اصولگرایان بود، مواضع  روشنی از ایشان در دفاع از او و یا نقد اصولگرایان سراغ ندارم. او در دوره ای در مذاکرات هسته ای نقش برجسته داشت و همیشه در امور امنیت ملی حضور داشته است . بیشتر در سیاست خارجی و کمتر در ابراز نظر های سیاسی داخلی و جناحی حضور داشته است. این نحوه ی سابقه ی سیاسی بود که حساسیت کمتری را بر می انگیخت. روحانی سیاستمداری است که از هاشمی ( و البته بسی دیگر ) یاد گرفته چگونه خود را در قدرت حفظ کند و علاوه بر آن هوش، دانش و تجربه ی چهار دهه سالهای پس از انقلاب را دارد. از همه ی این ها گذشته او بیش از بسیاری دیگر، ساختار و روابط قدرت روحانیت را می شناسد.  در انتخابات 1392 اصلاح طلبان شناسنامه دار و اصولگرایان عاقل (نه احزاب آن ها) از روحانی حمایت کردند. در شرایطی که اگر این کار نمی شد، رقیبی روی کار می آمد که کشور را به پرتگاه سقوط می کشاند. تداوم راه احمدی نژاد فقط به سقوط می انجامید. اصولگرایان شناسنامه دار در روی کار آوردن و اشتباهات دوران احمدی نژاد نقش بزرگی داشتند، هرچند امروزه دیگر بسیاری ازآنان مثل گذشته از او حمایت نمی کنند. برای بسیاری از اصولگرایان سطحی نگر، احمدی نژاد از زمانی که 11 روز خانه نشینی در اعتراض به مصلحی، وزیر اطلاعات (در دولت دومش) داشت، در میزان ولایت پذیری اش خلل ایجاد شد و مستحق نقد شد! و قبل از آن او  مستظهر به تاییدات از ناحیه ی مقدسه بود!

روحانی اما در گزینش کابینه اش جایگاه رهبری را در نظر دارد و چنین خامی هایی هم ندارد! با این حال جامعه ی روحانیت مبارز از کاندیداتوری روحانی - که عضو آن بود -  حمایت نکرد و جامعه مدرسین هم از کاندیدایی که مطیعش نباشد حمایت نمی کند! جامعتین بر مراکز اصلی قدرت نفوذ  دارند! بررسی ساختار حزبی تاریخچه، و نوع نگاه به سیاست این دو حزب در جای خود ضرورت دارد.

 دوره اول ریاست جمهوری روحانی و انتخابات 1392 :

 اگر عقلانیت سیاسی ای که در سال 1392 با ابتکار آقای سید محمد خاتمی بکار رفت، در سال 1384 بکار می رفت، احمدی نژاد رئیس جمهور نمی شد. در 84  در مقابل چهار کاندیدای اصولگرا ( آقایان لاریجانی، قالیباف، رضایی و احمدی نژاد )  چهار کاندیدای دیگر، آقایان کروبی، معین،مهرعلیزاده و هاشمی رفسنجانی بودند و رای نیاوردند، می بایست یکی شان می ماند و سه تای دیگر به حمایت از همان یکی می پرداختند. در این که هاشمی  در این دوره اشتباه کرد یا نه می توان سخن گفت. تعدد کاندیداهای نسبتا نزدیک به هم، با عقلانیت سیاسی جور در نمی آمد.  در آن شرایط اصولگرایان طی یک هفته از لاریجانی به قالیباف و از بالای سر رضایی به احمدی نژاد رسیدند و پدیده ی احمدی نژاد ( معجزه ی هزاره ی سوم!) سربر آورد. مهندسی انتخابات در دست حامیان پشت پرده ی اصولگرایان بوده و هست. قدرت مهندسی انتخابات، از اصلاح طلبان، بازیچه و وسیله ی توجیه انتخابات می خواهند! اگر ببینند که کار جدی می شود همان می شود که در سال 88 شد، یعنی خاتمی نباید بیاید، موسوی اجازه ی ورود می یابد تا به وسیله ی احمدی نژاد، حامیانش و دست های پشت پرده خراب کنند! در سال 1392 باز هم مهندسی انتخابات نمی خواهد که هاشمی بیاید، خاتمی که جای خود دارد! به جای هاشمی،  روحانی تایید می شود. عارف هم به جای خاتمی بیاید که بی خطر است! و فرهمندی خاتمی را ندارد. هاشمی  بعد از خاتمی  و بویژه در دهه ی اخیر عمرش مطلوب کانون قدرت اصولگرایان نیست. پس او باید به بهانه ی سن بالا، به وسیله ی کسانی که در شورای نگهبان چند سالی از او بزرگترند، صلاحیتش مورد تایید قرار نگیرد!! و به راحتی رد می شود! امارد صلاحیت هاشمی برای مخالفانش هزینه دارد و او در آخرین انتخابات مجلس خبرگان، رکورد دار رای تهران می شود و این گونه به مخالفین سیاسی اش درس می دهد، ولی آنها این هوشیاری را ندارند و راه حفظ قدرت را همان راه گذشته می دانند. گر چه هاشمی به ناگاه رفت، ولی با آبرومندی تشییع شد( دی ماه 1395).

آری روز های تبلیغات انتخاباتی سال 92 است. رقیب بازی می کند و بازی می دهد! شرایط همین است. نه می توان کلیت بازی را بهم زد و نه می توان از بازی خارج شد و نه... ! بخواهی یا نخواهی همین است که هست! در این شرایط عقلانیت سیاسی باید بخرج داد. رقیب، امکانات،  حامیان و شیوه هایی دارد که اصلاح طلبان ندارند. اینان از احساسات مذهبی و نیاز های دم دستی اقتصادی مردم استفاده می کنند، و چرا نکنند، که می توانند! سیاست است دیگر! از سیاست های حاکم بر صدا و سیما هم که نمی توان سخن گفت! در شرایط دو دهه ی اخیر پیوند زر و زور و تزویر بیشتر شده است و کار سیاسی سالم، پر هزینه و سخت است.

گمان بر این بود که در نبود خاتمی و هاشمی، عارف وروحانی، رای ها یکدیگر را خراب می کنند و از این میان، کاندیدای اصولگرا- جلیلی- رئیس جمهور خواهد شد. ( شرایط خاص آن روز ها را در جای دیگری بررسی کرده ام.)

پس از پایان تبلیغات و در روز های نزدیک به انتخابات، خاتمی از آقای عارف خواست که به نفع روحانی کنار برود. او از ابتدا هم عهد کرده بود که تنها با خواست خاتمی کنار می رود و چنین هم کرد.  اصلاح طلبان همراه خاتمی به روحانی رای دادند. هاشمی نیز با روحانی همراه بود. روحانی با این روش پیروز شد ولی در این دوره ، تسلط اصولگرایان بر مجلس بهانه ای بود که از همکاری اصلاح طلبان در دولت نتواند استفاده کند. البته او کسی است که نمی خواهد حساسیت رهبری را هم برانگیزد. نکته ی اساسی دولت روحانی در این دوره، مذاکرات برجام بود. برجام، برنامه جامع اقدام مشترک برای اطمینان غربیان به این است که ایران غنی سازی اورانیوم درحد تولید بمب اتمی نداشته باشد. در عوض تحریم های بین المللی ناشی از برنامه ی اتمی برداشته شود. دولت نمی توانست رونق اقتصادی را ارتقا دهد، ولی از سرعت شدید نرخ تورم کاست.  دوره ی اول ریاست جمهوری روحانی همراه با رکود اقتصادی بدون تورم مهار گسیخته بود و این باعث شد که کشور مشکلات را تا حدی تحمل کند. یعنی اگر رکود اقتصادی با همان نرخ رشد تورم قبلی ادامه می یافت، کشور تحمل آن را نداشت و اگر مراکز اصلی قدرت ( که از شرایط پشت پرده خبر داشتند) با مذاکرات منتهی به برجام موافق بودند، عمدتا به همین خاطر بود. برجام وقت زیادی از دولت و ملت را گرفت. با این که شعارهای سال عمدتا اقتصادی تعیین می شد، ولی تحول اساسی در زمینه ی اقتصادی در کشور رخ نداد. فقط از سقوط بیشتر جلوگیری شده است، و شاید سایه ی جنگ از سر کشور هم کم شده، ولی در خارج از مرزها، درگیری بوده و هنوز هم هست.  

 دوره دوم ریاست جمهوری روحانی و انتخابات 1396 :

 در انتخابات ریاست جمهوری سال 1396 اصولگرایان و احزاب اصلی شان از روحانی حمایت نکردند. آقایان رئیسی، قالیباف و میرسلیم کاندیداهایی از طیف آنان بودند. اصلاح طلبان کاندیدای دیگری هم جز روحانی معرفی نکردند و در شرایطی هم نبودند که بتوانند از کسی دیگری به جز روحانی حمایت کنند. هاشمی به دیار باقی سفر کرده بود. آقای جهانگیری که معاون اول روحانی بود برای کمک به او آمده بود. جناب قالیباف ضربه زدن به روحانی را در دستور کارتبلیغات انتخاباتی اش قرار داده بود. او در تخریب روحانی و جهانگیری استاد بود، در نهایت وقتی گرایش اصولگرایان را به سوی رئیسی دید و از رای آوری خود مایوس شد، به سود رئیسی عرصه را واگذار کرد. در انتخابات شورای شهر تهران نیز لیست کامل اصلاح طلبان رای آورد و قالیباف علاوه بر ریاست جمهوری، جایگاه شهرداری تهران را هم از دست داد. در مجموع چهره ای غیر اخلاقی از قالیباف در این دوره از مناظرات انتخاباتی برجای ماند. ولی با پیوند هایی که داشت، جایگاهی جدید در مجمع تشخیص مصلحت نظام یافت. رئیسی با این که از نظر تجربه مدیریتی نسبت به قالیباف خیلی عقب تر بود، عملا با مهندسی انتخابات و حمایت های اصولگرایان، از او پیشی گرفت. ترفند هایی هم برای تخریب روحانی بکار رفت.  سند 2030 که مقام رهبری نیز بر آن نقد داشتند، مستمسکی در دست اصولگرایان برای مقابله با روحانی بویژه درمیان روستائیان و متن مردم متدین و ساده دل بود. ترفند شیطانی که رقیبان روحانی بکار بردند، احتمالا دومیلیون رای روحانی را کاهش داد و فرصت جبران آن در روز های آخر هم وجود نداشت. حمایت اصلاح طلبان و اهل سنت ایران از روحانی، نقطه قوتی برای رای او شد. اهل سنت ایران حمایت جانانه ای از روحانی کردند. این در حالی بود که بسیاری از مدیران دولتش مغازه دونبش زده بودند!

روحانی با وعده هایی که برای زنان و جوانان و اهل سنت و اقوام  داده است چه کرده و چه می کند؟ با حصر چه می کند؟ آقای روحانی قبل از آن که رئیس جمهور باشد، یک حقوقدان است و در سمت ریاست جمهوری نیز "مسوولیت اجرای قانون اساسی را به جز مواردی که برعهده ی مقام رهبری است"، برعهده دارد. آیا حساسیت لازم در روحانی نسبت به اجرای قانون اساسی و مقابله با تخلفات انجام گرفته در این زمینه وجود دارد؟  روحانی نمره خوبی در این رابطه نمی گیرد! روحانی بر اساس فهم خود از اسلام و دانش حقوق خویش، منشور حقوق شهروندی را تنظیم می کند و چه کار خوبی! اما آیا حقوق شهروندی برای روی کاغذ است؟! چرا معاونت حقوقی ریاست جمهوری فعالیتی در خور ندارد؟ گزارشی ارائه نشده است یا ما نمی بینیم ؟ آیا مساله رای آوری نماینده زردشتی شهر یزد در شورای اسلامی شهر که مورد مخالفت فقهای شورای نگهبان قانون اساسی قرار گرفت، مطابق قانون اساسی بود؟! آیا موضع آقای یزدی عضو فقهای شورای نگهبان درست بود؟ خوب است درک فقهای شورای نگهبان از " مومن "، "کافر" و "سبیل" در آیه 141 سوره نساء به بحث گذاشته شود. آیا شورای نگهبان حاضر است با صاحب نظران به مناظره بپردازد؟ آیا محروم کردن مردم زردشتی و مسلمان از رای به معتمد خود که مقید به قانون اساسی است، جایز است؟ البته پس از آن که سر و صدای این موضوع در جهان پیچید، ممکن است شورای محترم نگهبان نگهبان قانون اساسی، نه بر اساس اصل تساوی انسانی مصرح در قانون اساسی و حقوق شهروندی، بلکه "از سر اضطرار" و به قول محترمانه تر "مصلحت" به آن تن بدهد!

 در انتخابات96 نقش اسحاق جهانگیری بسیار مثبت بود. صراحت دفاع از اصلاح طلبان، و بیان نکته ای از محدودیت های آنان از تریبون تلویزیون، حاضرجوابی و تسلط بر اطلاعات و آمار مسائل کشور و در نهایت کناره گیری اش به نفع روحانی از او شخصیتی ممتاز را به نمایش گذاشت. هاشمی دیگر حضور نداشت ولی انگار همچنان حامی روحانی بود. از آخرین اخبار  مربوط به هاشمی، حمایت از روحانی استشمام می شد.

 این بار روحانی با مجلسی دیگر مواجه بود تنها آقای بیطرف که شخصی قوی هم بود، نتوانست از مجلس رای اعتماد بگیرد و مجلسیان، اکثرا ندانسته مرتکب این اشتباه شدند و غالبا پشیمان. وزیر علوم - آقای دکتر غلامی- با این که گزینه بیست و یکم روحانی بود، پس از حدود سه ماه تاخیرمعرفی شد و رای آورد . این بار در مقایسه با مجلس نهم و دولت یازدهم  مشکلات کمتری بر سر راه دولت بود. ولی سطح توقع طرفداران روحانی بسی بیش از انتخاب های او در این دولت بوده است. آیا این دولت انتظارات مردم را برآورده می کند؟ با آن چه در پیرامون ما می گذرد، مشکل بتوان در اشتغال، اقتصاد، فرهنگ و رفاه عمومی به پیشرفتی درخور دست یافت و این ها بستر سازی برای تخریب ذهنیت جامعه نسبت به اصلاح طلبان است.

 روحانی چه نباید بکند؟

 با توجه به این که سال های ریاست جمهوری روحانی دارند به سرعت می گذرند به روحانی پیشنهاد می کنم کاری نکند که چهار سال بعد بگویند " روحانی  هشت سال سر مردم را با برجام برجام گفتن، گرم کرد و کاری دیگر از پیش نبرد!" مگر همین اکنون رقبایش همین برجام را هم نقطه ضعف نمی شمارند؟ آن ها نمی توانند به این مساله پاسخ دهند که اگر برجام نمی بود، با تداوم تحریم ها و انزوای ایران، وضع کشور چه می شد؟ مگر بجز مذاکره راه دیگری هم وجود داشت؟!

با این حال پیشنهاد می کنم که روحانی کار اظهار نظر در باره ی برجام را به کارکشتگان سیاست خارجی آقایان ظریف، صالحی و عراقچی واگذار کند و دیگر در این زمینه وارد نشود. زیرا این بزرگان واقعا از پس این قضیه بر آمده و بر می آیند و نیازی به ورود رئیس جمهور نیست. سخن من این نیست که ریاست محترم جمهوری حق این کار را ندارد! نه، مساله چیز دیگری است. ریاست جمهوری مسوولیت های دیگری هم دارد و بسیاری از امور دیگر نیازمند ورود جدی تر ایشان است.

روحانی چه باید بکند؟

اشتغال نسل جوان و تحصیلکردگان

رئیس جمهور  به جای گفتن از برجام، به اشتغال نسل جوان و تحصیلکردگان مملکت بپردازند. مشکل اساسی بیکاری است. رونق اقتصادی، وابسته به اشتغال است. کاهش جرایم منوط به اشتغال است، کاهش طلاق و سرقت و بزهکاری های اجتماعی و خلافکاری ها تا حد زیادی در گرو اشتغال است. نا بهنجاری های اجتماعی در حال افزایش است. اخلاق هم آسیب های جدی دیده است. فساد در بخشهای زیادی دارد نهادینه می شود. این ها خبر های خوبی نیستند. بسیاری از مسوولان به جای تاکید برگسترش اشتغال، در کاهش جرائم، به گسترش سیستم های نظامی، انتظامی، امنیتی و دادگستری همت می گمارند. اینان توجهی به حل بنیادین مشکلات ندارند. با این که بخش های غیر مسوول(!)، مسوولیت بیشتری در مفاسد کلان دارند، با این حال این ها را به حساب دولت می گذارند. آیا روحانی این ها را می داند؟  احمدی نژاد که ادعا داشت لیست فاسدان اقتصادی را در جیبش دارد، هشت سال را با این ترفند بسر رساند. او در حالی که ادعا می کرد پاکترین دولت از زمان ماد ها تا کنون متعلق به اوست، نزدیکترین یارانش را پس از اتمام دوره اش در زندان می بیند! او با کانون های فسادآفرین ساخت، ولی روحانی می خواهد چه کند؟ تا کنون اقدامی درخور، در مبارزه با فساد ندیده ایم! ، اما شاید تاحدی از بیشتر شدن قدرت مراکز موثر در فساد اقتصادی جلوگیری شده است. یعنی کانون های انحصاری اقتصادی می توانستند همچنان قدرت بیشتری بیابند. آیا روحانی طرحی برای کنترل فساد دارد؟ اگر اشتغال در اولویت قرار نگیرد، همه ی تلاش های برون مرزی هم  بی اثر خواه شد و به داد کسی نخواهد رسید.

دوران روحانی دوران مبارزه با داعش هم بوده است و کشور ما در عراق و سوریه و یمن و... در گیر بوده است. این گونه امور فرصت های سرمایه گذاری را از کشور می گیرد. آیا خاور میانه با همین سیاست ها روزگار خواهد گذراند؟ این روز ها علائم ناجوری رد و بدل می شود!

تا اینجا دو نکته به  روحانی گفتیم  یک: این که سخن گفتن در باره ی برجام را از اولویت کاری خویش بردارد و آن را به مسوولان سیاست خارجی و سازمان انرژی اتمی واگذار کند. و  دو: این که اشتغال  نسل جوان و به ویژه جوانان تحصیلکرده را در اولویت کاری خویش قرار دهد.

روحانی چه آینده ای دارد؟

پاسخ به این گونه سوالات در ایران کار بسیار سختی است و با امور دیگری پیوند برقرار می کند. مثلا قبل از پاسخ به این سوال، به ذهن می آید که بر سر رئیس جمهورهای قبلی چه آمده است؟! آقایان بنی صدر، رجایی، خامنه ای، هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد و اکنون روحانی؟ و نیز نخست وزیران: آقایان بازرگان و موسوی؟

حجت الاسلام آقای رئیسی چرا کاندیدا شد؟   باکاندیداتوری رئیسی گمانه زنی هایی رواج یافت: عده ای گفتند این کار فراهم کردن زمینه برای آینده ی ایشان در جایگاه بالاتری است!  برخی نیز که جایگاه علمی ایشان را پایین می دانستند، تا آن جا پیش رفتند که کاندیداتوری شان را زمینه تخریب شخصیتشان می دانستند، تا او دیگر هوس بالاتر از ریاست جمهوری نکند.  به هر حال از طرح این گونه مسائل برمی آید که وضعیت آینده ی رهبری، در کانون توجه بسیاری از قدرتمندان روحانیت است. با این حال روحانی چه در سر دارد و چه جایگاهی در بین طیف های مختلف خواهد داشت؟  در آینده روشن خواهد شد.  اما اگر ماندن در قدرت را استراتژی روحانی بدانیم، باید به او توصیه کنیم که از هاشمی درس دیگری هم بگیرد. هاشمی در سالهای پایان عمر به خاطر آخرتش از انجام اموری که "آتش به اختیارهای خودسر" از او و امثال او انتظار داشتند سر باز می زد. سخنان معمولی که هاشمی می گفت، گاه به مذاق این طیف  خوش نمی آمد و در رادیو تلویزیون انعکاس نمی یافت، با این که او رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. بعد از انتخابات سال 1388 و پس از آخرین نماز جمعه، فشارها بر هاشمی کم نبود. فرزندانش را تحت فشار قرار دادند، از او می خواستند تا فتنه ی 88 را رسما محکوم کند و گر نه او را نه "سردار سازندگی"، که مصداق اتم و اکمل "خواص بی بصیرت" معرفی می کنند و کردند. روحانی با این جماعت چه می کند؟

از این مساله که پایین تر بیاییم پرسیده می شود که مساله ی حصر آقایان موسوی و کروبی و خانم دکتر رهنورد به کجا انجامیده و چه راه حلی وجود دارد؟  چرا روحانی از پاسخ صریح طفره می رود؟ آینده کشور با روند موجود چگونه خواهد بود؟ سخنان اخیر آقای شمخانی دبیرشورای عالی امنیت ملی، مبنی براین که "حصری در کار نیست و آقایان موسوی و کروبی با هرکس که بخواهند می توانند دیدار کنند" را چگونه باید تفسیر کرد؟  امیدواریم عقلانیت به داد مسوولان برسد. بزرگانی از نظام در این قضیه گیر کرده اند! حصر طولانی بدون برگزاری دادگاه و پاسکاری موضوع از قوه قضائیه به شورای عالی امنیت ملی و از آنجا به... وضعیتی را بوجود آورده که وجهه ی خوبی برای کشور ندارد. آیا می خواهند که موسوی و کروبی شکایت به مجامع بین المللی ببرند؟ این کار را نمی کنند. از آنان می خواهند که بدون محاکمه بیایند و اعتراف به اشتباه و خطا و گناه و جنایت بکنند و به تعبیر آقایان توبه نمایند؟ نمی کنند. اما با محاکمه مشکلی نداشته اند. پس چرا روال قانونی در پیش گرفته نشد؟ گویا قرار بوده که حصر خانگی تا انقلاب مهدی تداوم داشته باشد! چه ثمره ای؟ موسوی و کروبی از کدام یک از مسوولان موجود، دلسوزی کمتری برای کشور داشته اند؟ چرا با اموری نظیر گروگان گیری، جنگ....و حصر تا این حد منفعلانه  برخورد شده و می شود؟ موضوع گروگان گیری کارکنان سفات آمریکا در سال 1358، به مساله ی مرده ی 444 روزه ای که تبدیل شد، به مجلس واگذار شد تا تعیین تکلیف کند! جنگ چندان به درازا کشید که حضور مردم کم، خزانه خالی و ابتکار عمل از دست رفته بود! اکنون با مساله ی حصر خانگی  آقایان موسوی، کروبی و خانم رهنورد هم همین رفتار می شود! بی تدبیری ها در رابطه با حصر بقدری زیاد بوده که انگار قانونی وجود ندارد. انتظار از روحانی این بود که با مردم رو راست سخن می گفت. او می توانست از عدم اجرای قانون اساسی در این رابطه پرسش کند، زیرا مسوول اجرای قانون اساسی است. در غیر این صورت صراحتا بگوید که این مساله از حوزه ی اختیار او خارج است. محصورین از ابتدا آمادگی برای محاکمه داشتند. اگر قوه قضائیه که خود را مجری دستورات الهی و مطابق با شریعت حقه می داند، با توجه به حقوق متهم، محاکمه را برگزار می کرد، امروز زیر سوال نبود که چرا مجازات بی محاکمه؟!  با توجه به تمام جوانب، اکنون پیشنهاد می شود سران قوا بر آزادی بی قید و شرط محصورین توافق کنند و از رهبری تقاضای رفع حصر کنند و اول مشکل خودشان و بعد هم مشکل آنان را حل کنند. ( آن چه در این  هشت سال در باره ی حوادث پس از انتخابات 1388 و بقول حضرات،" فتنه" گفته شده است، در جای دیگری قابل تحلیل و تفسیر است ).

وضعیت دانشگاه ها:

 وضعیت دانشگاه ها نیاز به رسیدگی اساسی دارد و کسی را یارای طرح مشکل نیست. اصلاح دانشگاه را از بیرون دانشگاه نخواهید که کار را خرابتر می کنند و همان می شود که شده است. عده ای هرساله می خواهند انقلاب فرهنگی راه بیندازند و دانشگاه را اسلامی کنند!!    بایستی دانشگاه های بسیار کوچک را در هم ادغام کرد. نام دانشگاه را نباید بر آموزشگاه هایی در حد یک مدرسه راهنمایی گذاشت. باید سامانی به دانشگاه های آزاد، پیام نور و غیر انتفاعی داد و بسی مسائل و مشکلات دیگر که نمی دانم آیا این دولت می خواهد خود را برای حل آن ها درگیر کند یا نه . آموزش و پرورش نیز وضع بهتری ندارد.

روحانی با چه کارنامه ای از بیت ریاست جمهوری خواهد رفت؟!  اگر همان سرنوشتی که بر سر روسای جمهوری قبلی آمده، اتفاق افتد، ایشان ممکن است سرنوشت یکی روسای جمهوری گذشته ی ایران، یعنی آقایان بنی صدر، رجایی، خامنه ای، هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد را  داشته باشد. آیا تا آن زمان حوادثی رخ خواهد داد که روحانی نقشی مهم تر ایفا کند.  نظیر نقشی که هاشمی پس از رحلت امام ایفا کرد.

روحانی بار دیگر برای ریاست جمهوری کاندیدا نیست. آیا این به آن معنی است که او دیگر به رای مردم نیاز ندارد و این یعنی اگر به تعهداتش هم عمل نکرد، نکرد ؟! آسمان که به زمین نمی آید!! کشور دارد اداره می شود!

حد اقل، این است که ظاهرا روحانی در مجمع تشخیص مصلحت می ماند،  ولی اگر شرایط به گونه ای شد که او نیازمند رای برای مجلس خبرگان رهبری داشت، چه می شود؟! روحانی می داند که چگونه در قدرت بماند!  منتظر می مانیم!

در تاریخ سیاسی ایران پس از انقلاب، از بازرگان و خاتمی به عنوان سیاستمداران صادق یاد خواهند کرد. هاشمی در اواخر عمر سعی کرد کمتر اشتباه کند و حتی برخی اشتباهاتش را اصلاح و جبران کند، اما روحانی چه چیزی می خواهد به یادگار بگذارد؟!   والله اعلم! 


برچسب‌ها: ریاست جمهوری روحانی اشتغال برجام دکتر سید ابوالفضل حسینی - سبزوار...
ما را در سایت دکتر سید ابوالفضل حسینی - سبزوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosseinisabzevaro بازدید : 203 تاريخ : دوشنبه 6 آذر 1396 ساعت: 14:24