رئیسان دانشگاه حکیم سبزواری د ر سی سال عمر آن

ساخت وبلاگ

رئیسان دانشگاه حکیم سبزواری در سی سال عمر آن

به مناسبت سی امین سالگرد تاسیس دانشگاه - (1366تا 1396)

دکتر سید ابوالفضل حسینی - 19آذر1396

تاریخچه و مقدمه:

دانشگاه حکیم سبزواری در سال1366 با نام دانشگاه تربیت معلم سبزوار و به عنوان شعبه ای از دانشگاه تربیت معلم تهران تاسیس شد و در سال 1368 از دانشگاه تربیت معلم تهران جدا شد و به عنوان یک دانشگاه مستقل و جامع به کار خود ادامه داد. در آغاز آقای محمد علی طالبی که شهردار سبزوار و علاقه مند به توسعه ی شهر بود، با همکاری دوستان و پی گیری های موثر دکتر محمد رضا راه چمنی، نماینده ی وقت مردم سبزوار در مجلس شورای اسلامی، مجوز تاسیس شعبه ی این دانشگاه را گرفتند. این دانشگاه، در محل سابق دانشگاه کار یا مجتمع صنعتی کشور- شعبه سبزوار، واقع در 5 کیلومتری غرب سبزوار شروع به کار کرد.

 دانشگاه کار به ابتکار مرحوم دکتر هنربخش(پدر مهندسی ایران)، که اصالتا سبزواری بود، در چندین شهر شعبه داشت. در سبزوار اولین دوره ی آن  در سال 1354 دانشجو گرفت. همان سالی که من تازه دیپلم گرفتم و به دانشگاه مشهد رفتم. بسیاری از همدوره ای ها و همکلاسی های من که دیپلم ریاضی گرفته بودند، در دانشگاه جدیدالتاسیس کار سبزوار پذیرفته و مشغول به تحصیل شدند. پس از انقلاب و در سال 1359 حرکتی به نام انقلاب فرهنگی منجر به تعطیلی دانشگاه ها شد. همزمان با بازگشایی دانشگاه ها(1362)، دانشگاه کار منحل و در دانشگاه های دیگر ادغام و دانشجویانش در آن ها پخش شدند.

محل این دانشگاه در سبزوار قبلا، در دوره ی تعطیلات(1359  تا 1362) در اختیار جهاد سازندگی قرار داشت و انباری از غلات و ماشین آلات و... بود.  در آن سال ها که کشور درگیر جنگ بود، توسعه ی دانشگاهی نکته ی قابل توجهی است. تحویل ساختمان انبار از جهاد و تبدیل  مجدد آن به مکان آموزشی، کاری جهادی بود. 

قرار است در سی امین سال تاسیس دانشگاه - امسال یعنی 1396 - سابقه ی دانشگاه تدوین شود. پس ضرورتی نیست که در این زمینه بیشتر گفته شود. از آن سال ها رئیسانی در دانشگاه آمده اند و رفته اند. مرور کوتاه زیر، نکته هایی برای آیندگان دارد، تا از تجربه های  گذشته، برای پیشرفت دانشگاه بهره ببرند.

 رئیسان دانشگاه از آغاز تا کنون:

1- آقای دکتر محمد علی طالبی، نخستین سرپرست، که در آن سالها لیسانس اد بیات عربی داشت و پر انرژی، با کسانی که سرشار از انگیزه بودند، کار را شروع کردند.  من که مشغول تحصیل دردوره ی کارشناسی ارشد مدرسی ژنتیک دانشگاه تربیت مدرس و بورسیه بودم، خود، دانشگاه تربیت معلم سبزوار را انتخاب کردم و برای ترغیب فارغ التحصیلان دانشگاه تربیت مدرس، به انتخاب دانشگاه تربیت معلم سبزوار به عنوان محل خدمت، تلاشی را آغاز کردم.

 با شروع به کار دانشگاه، آقای سیدحسن علم الهدایی سرپرستی را برعهده گرفت. طالبی سال ها در مسوولیت فرمانداری بود، پس از اخذ دکترای ادبیات عربی از سودان، به دانشگاه آمد ولی  باز هم سالیانی  درسمت های معاونت سازمان بهزیستی کشور و سازمان ملی جوانان بود. ایشان دردوران احمدی نژاد در دانشگاه تدریس داشت و چند سالی است که باز نشسته شده است.

2- آقای دکتر سید حسن علم الهدایی، دومین سرپرست، که در آغاز فوق لیسانس مدرسی ریاضی از دانشگاه تربیت مدرس داشت. مدیری فرهنگ شناس بود. در تیرماه سال 1372 برای ادامه ی تحصیل به انگلستان رفت. پس ازاتمام دوره ی دکتری خود به دانشگاه برگشت، و زمان زیادی طول نکشید که به دانشگاه مشهد رفت. چند مسوولیت در دانشگاه فردوسی برعهده گرفت، از جمله مشاورت رئیس دانشگاه و بعد به ریاست پارک علم و فناوری مشهد برگزیده شد.

بنده در مدت ریاست ایشان در دانشگاه تربیت معلم سبزوار، مشاور رئیس، معاون امور دفاعی دانشگاه بودم ، ( این معاونت در همان دوران به نام های دفتر امور ایثارگران و سپس مدیریت دانشجویان شاهد و ایثارگر تغییر نام یافت). عضو هیات اجرایی کنگره ی دویستمین سال تولد حکیم سبزواری و مسوول امور فرهنگی، هنری، تبلیغات و رسانه ای  کنگره بودم.

3- آقای دکترعباس محمدیان که  کارشناسی ارشد مدرسی ادبیات فارسی از دانشگاه تربیت مدرس داشت، در سال 1368 به عنوان عضو هیات علمی در دانشگاه شروع به کار کرد و در سال 1369 به عنوان معاون آموزشی و پژوهشی دانشگاه منصوب شد. در تیرماه سال1372 با سابقه ی معاونت آموزشی و پژوهشی دانشگاه، سومین سرپرست دانشگاه شد و تا تیرماه 1374این مسوولیت را برعهده داشت و به دلیل ادامه تحصیل در دورۀ دکتری از سمت خود استعفا داد . آقای علم الهدایی آقای محمدیان را به عنوان جانشین معرفی کرد و وزارت نیز حکم سرپرستی ایشان را صادر کرد. بنده در این مدت، مسوولیت معاونت دانشجویی و فرهنگی دانشگاه را برعهده داشتم، رشته ی زیست شناسی را بنیانگذاری کردم و جذب اعضای هیات علمی برای تاسیس  رشته های محیط زیست و شیمی را آغاز کردم.

4- آقای محمد حسین امان پور، کارمند دانشگاه فردوسی مشهد، که به واسطه ی حجت الاسلام علی اصغر باغانی نماینده ی مجلس، چهارمین سرپرست دانشگاه شد. ایشان کارمندی در شرف باز نشستگی بود. وزیر فرهنگ و آموزش عالی وقت - آقای دکتر هاشمی گلپایگانی- مرتکب اشتباهی در این انتصاب شد. من در اعتراض به این کار از معاونت دانشجویی و فرهنگی استعفا دادم و به شخص ایشان به صورت محرمانه بسیاری از مطالب را گفتم. در این انتصابِ خلاف ضوابط، اعضای هیات علمی دانشگاه که احساس کردند تحقیر شده اند، واکنشی مدنی و قانونمند انجام دادند و در اولین فرصت، وزارت را وادار به عقب نشینی کردند. سرپرستی آقای امان پور که توسط قدرتی بیرون از دانشگاه تعیین شده بود، چند ماهی بیشتر طول نکشید. من اخیرا در مقاله ای به نام " ریاست، بدون معارفه و تودیع " شرح آن را به همراه برخی اسناد ، برای ثبت در تاریخ دانشگاه نگاشته ام.  http://hosseinisabzevar.blogfa.com/post/96

5- آقای دکتر محسن حداد سبزوار در سال1374 تازه از سوئد دکترای فنی خود را اخذ کرده بود که برای جبران اشتباه وزارت علوم در انتصاب امان پور، برای ریاست دانشگاه تربیت معلم سبزوار انتخاب شد. ایشان دانش آموخته ی دانشگاه علم و صنعت تهران بود و سابقه ی فعالیت در جهاد دانشگاهی داشت. با توجه به شرایط آن روز، قبول این مسوولیت از سوی ایشان برای دانشگاه بسیار مناسب بود. حدود هفت سال بعد ایشان به دانشگاه فردوسی مشهد منتقل شد و معاونت طرح و برنامه ی دانشگاه فردوسی را عهده دار شد. دکتر محسن حداد سبزوار در پذیرش ریاست دانشگاه سبزوار با بنده مشورت کردند و من نیز مشوق ایشان بودم، اما خود، قبل از شروع به کار ایشان برای دوره ی دکتری مامور به تحصیل شده بودم  و در زمان ریاست ایشان مسوولیتی دانشگاه در نداشتم.

6- شادروان آقای دکتر سید ابوالفضل علوی از آغاز دانشگاه و تاسیس رشته ی ریاضی با کارشناسی ارشد استخدام شده بود. دکترای ریاضی گرفت. پس از دکتر حداد سبزوار، ریاست دانشگاه را برعهده گرفت. در کارش از جان مایه می گذاشت. به مشورت اعتقاد داشت. سعی کرد زمینه ی سوء استفاده ی برخی از مدیران را با تصمیمات شورایی بگیرد. از موقعیتش به سود خود بهره نبرد، بر روان آن سید جلیل القدر درود می فرستم که گام های بلندی در توسعه ی دانشگاه برداشت. استاد، کارمند و دانشجو احساس کرامت می کرد. من پس از اخذ دکترا در سال 1381 ، پس از مدتی با رای گیری در دانشکده ی علوم پایه، در جلسه ای با حضور دکتر علوی (رئیس دانشگاه ) و آقای دکتر محمدیان( معاون آموزشی و پژوهشی دانشگاه )  به ریاست دانشکده انتخاب شدم. دوران ریاست جمهوری خاتمی بود و قرار بود که انتخابات در دانشگاه ها رواج یابد، اما این روال، بعداً در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد از بین رفت. من در مراسم بیستمین سال تاسیس دانشگاه، در حضور رئیسان سابق دانشگاه، نمایندگان وزارت و کلیه ی حاضران گفتم که دکتر علوی در برداشتن گام های اساسی برای دانشگاه، بسیار جدی بود.

7- آقای دکتر عباس محمدیان برای بار دوم، ولی این بار با دکترای ادبیات فارسی و سابقه ی بیشتر در سال 1384 به ریاست دانشگاه رسید. ابتدا قرار نبود که محمدیان رئیس شود، ولی با مناسب نبودن شرایط برای ریاست دکتر اسدی و دکتر جواد حدادنیا، چنین شد! آقای دکتر محمدیان، رئیس 8 سال دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد بود، اما به یاد ندارم که حتی بار در یک مراسم سخنرانی رسمی، نامی از احمدی نژاد ببرند. داستان ریاست دوباره ی ایشان شنیدنی است. داستان را در سطور زیر می آورم.

 پس از انتخابات ریاست جمهوری 1384 و ریاست جمهوری احمدی نژاد، معمولا ستاد انتخاباتی ایشان در انتصابات هر شهر و دیار فعال مایشاء بودند! گزینه ی اصلی ستاد احمدی نژاد، برای ریاست دانشگاه، آقای دکتر اسدی، عضو محترم هیات علمی گروه جغرافیا بود. اما چون روال معرفی به وزارت این بود که دو نفر معرفی شوند، نام آقای دکتر جواد حدادنیا به عنوان گزینه ی دوم اضافه شد. بنا بر نقل دکتر حدادنیا به این جانب، در گفتگوی هیات تعیین رئیس در وزارت، ظاهرا آقای دکتر حدادنیا را بر دکتر اسدی ترجیح دادند!  دکتر حدادنیا  گفت:" پس از گفتگو در وزارت، گفتند که ابلاغ سرپرستی را به نامتان به دانشگاه فاکس می کنیم و من به سمت سبزوار براه افتادم. هنوز تازه به خانه رسیدم که آقای حسن سید آبادی ( نماینده اصولگرای سبزوار در مجلس) زنگ زد و ضمن تبریک خواست که فلانی را به سمت.... و بهمان را به... منصوب کنم! دیدم ریاستی که سید آبادی بخواهد برایم برنامه بدهد، بدردم نمی خورد. در اولین فرصت تقاضای تشکیل هیات رئیسه را دادم و گفتم که استعفا می دهم! ومی خواهم به وزارت منتقل کنم و آقای دکتر محمدیان را پیشنهاد کنم!" این، بیان دکتر حدادنیا به بنده بود، اما  گزارشی واقعی تر این است که "دکتر اسدی و دکتر حدادنیا هردو گزینه ی سرپرستی دانشگاه بودند و هر دو هم در یک سفر با هم برای مصاحبه با وزیر به وزارت رفتند، ولی هیچ کدامشان مقبول طبع وزارت به دلیل اختلاف در بین نمایندگان شهر نیفتادند و به این دلیل، وزارت به فکر گزینه دیگری برای ریاست دانشگاه افتاد. پیش از این دو گزینه، چندین نفر در درون دانشگاه برای این مسوولیت با دکترمحمدیان صحبت کردند که نپذیرفت و سپس آن دو گزینه مطرح شدند. پس از مقبول نیفتادنِ این دو گزینه، رئیس دانشگاه مشهد، نمایندگان شهر، تعدادی از استادان و کارکنان، محمدیان را در تنگنای اخلاقی و تکلیف شرعی قرار دادند تا به نوعی مجبور به پذیرش این مسوولیت شد. آقایان دکتر اسدی و حدادنیا و مسوول دفتر نهاد به اتفاق به اتاق ایشان رفتند و اصرار بر پذیرش کردند و دکتر اسدی و دکتر حدادنیا هم نامه ای مبنی بر تایید دکتر محمدیان نوشتند و هردو امضا کردند و همراه با نامه های دیگر به وزارت فرستادند."

وزارت، دکتر محمدیان را دعوت به گفتگو کرد. رفت و برگشت. این بود که دوباره دکتر محمدیان به ریاست رسید. در انتصاب دکتر محمدیان و اعتماد به ایشان عوامل دیگری هم دخیل بوده اند که جای طرحش این جا نیست و مطلب  به درازا می کشد.

من  در جلسات متعددی گفته ام که شانس دانشگاه تربیت معلم سبزوار - که دیگر به دانشگاه حکیم سبزواری تغییر نام می یافت - این بود که در دوره ی ریاست جمهوری احمدی نژاد، شخصیتی اخلاقی مثل آقای دکتر محمدیان، رئیس دانشگاه و شخصیتی اخلاقی مثل حجت الاسلام دکتر سید جواد خاتمی، رئیس دفتر نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه ما بوده اند. من، به دلیل داشتن سابقه ی ریاست ستاد انتخاباتی حجت الاسلام سید محمد خاتمی در سبزوار، دیگر سمتی در دانشگاه  نداشتم. قدرت های بیرون دانشگاه در دوره ی ریاست دوست ارجمندم آقای دکتر محمدیان  فشار آوردند که من- علیرغم رای آوری در انتخابات- نباید  در پست ریاست دانشکده ی علوم باشم! این بود که آقای دکتر جواد حدادنیا- که به تازگی  به معاونت آموزشی دانشگاه منصوب شده بود، به عنوان حامل پیام به اتاق ریاست دانشکده ی علوم پایه، پیش من آمد و گفت که :" آقای سرهنگ معدنی فرمانده بسیج سبزوار به رئیس دانشگاه فردوسی (دکتر آشوری) و دفتر وزیر علوم زنگ زده  و گفته که این چه نوع تغییر و تحولی است که هنوز شاخص ترین چهره ی دوم خردادی رئیس دانشکده است" !

 به دکتر حدادنیا گفتم: " با این که من با رای گیری انتخاب شده ام، ولی دو روز پیش، نه در منزل و کوچه ( که من و آقای دکتر محمدیان بجز دوستی قدیمی و همکاربودن، همسایه ی دیوار بدیوار هم هستیم)، بلکه بطور رسمی و در اتاق ریاست دانشگاه  به دکتر محمدیان گفتم که ممکن است به خاطر من به شما فشار بیاورند! بنا بر این، من از ریاست دانشکده ی علوم استعفا می دهم، تا شما بتوانید مدیریت بی درد سری داشته باشید. چون معتقدم در این دوران بدی که برای کشور ما- با ریاست جمهوری احمدی نژاد -  آغاز شده است، شما بهترین گزینه برای ریاست دانشگاهید، تا دانشگاه کمتر آسیب ببیند. دکتر محمدیان  با تعجب پرسید:" مگر چه شده؟! من به کسی بدهکار نیستم! تنها در وزارت توصیه یا تمایلی بود که چون گزینه های دکتر حدادنیا و دکتر اسدی برای ریاست مطرح بوده اند، هوایشان را داشته باشید، من هم این دو را به معاونت های آموزشی و اداری- مالی منصوب کرده ام و دیگر به کسی بدهکار نیستم". به دکتر محمدیان توضیح دادم که:" برادر! فرق من و شما این است که من در بیان دیدگاه هایم راحت تر از شما هستم، اما شما ممکن است فشاری از بیرون دانشگاه بابت ادامه ی ریاست من در دانشکده تحمل کنید و سوگندش دادم که حاضر نیستم ایشان، به خاطر من فشاری را تحمل کند".

با این حال از آن گفتگو تا این فشار ها، دو روزی بیش نگذشت که دکتر حدادنیا حامل پیام این فشارهای بیرونی به بنده بود. متن استعفایی نوشتم وبه اتاق رئیس دانشگاه برده، تحویل دکتر محمدیان دادم. گفتم که من به لطف الهی نسبتا می فهمم که شرایط چگونه است! بالاخره  سی سال است که مسائل فرهنگی و سیاسی را تحلیل می کنم. دیدید که همان شد که پیش بینی می کردم!

متن استعفا را بعدها منتشر خواهم کرد. در آن متن نوشتم که:" این نهال برومند ( دانشگاه حکیم سبزواری ) به همت امثال بنده و جناب عالی به بار نشسته و... برای من مصالح ملی مهمتر است". از آن زمان تا کنون در نهاد های انتخابی درون دانشگاه، منتخب و مورد اعتماد همکاران و اعضاء هیات علمی بوده ام و از حقوقشان در حد توانم  دفاع کرده ام.  دوران ریاست محمدیان را باید متناسب با تغییرات وضع کلی کشور در هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد ارزیابی کرد. از نفت بشکه ای 147 دلار و بریز و بپاش دولت اول تا تاثیر تحریم ها در اواخر دولت دوم احمدی نژاد بر دانشگاه نیز موثر بود. اولی  سبب شد تعداد دانشکده ها زیاد ( و بوروکراسی اداری گسترده تر) و حق مدیریت ها زیاد تر شود و دومی باعث شد طرح های عمرانی تعطیل و مدیریت ها تا حدی ادغام  شوند.

ریاست دکتر محمدیان تا 20 آذرماه 1392 به مدت 8 سال ادامه داشت و پس از ایشان، آقای دکتر جواد حدادنیا به سرپرستی دانشگاه منصوب شد.

8- آقای دکتر جواد حدادنیا، همان طور که در سطور قبلی گفته شد، از سال 1384  مدتی به عنوان معاون آموزشی دانشگاه با آقای دکتر محمدیان کار کرد. این دوران همزمان بود با تغییراتی در وضع اتوماسیون اداری دانشگاه، اما در این شرایط دوران گذار، بخش هایی از پیکره ی اداری- که می بایست با تعدیل و جابجایی نیرو کوچک شود- همچنان نا متناسب رشد می کرد و بخش هایی که به نیروی متخصص نیاز داشت، از کمبود نیرو رنج می برد ( مثل کارشناس رسمی و مسوول در آزمایشگاه ها). آقای دکتر حدادنیا در مقامی که می بایست پناهگاه اعضای هیات علمی باشد، بیشترین رنجش خاطر و نارضایتی را برای آنان- بویژه اعضای جدیدالاستخدام- فراهم می آورد. بنده و همکاران دیگرمان به عنوان عضو "مجمع صنفی اعضاء هیات علمی"  و نماینده ی همکاران، موارد بد رفتاری ایشان را  گوشزد کردیم. کمتر نتیجه گرفتیم. این سابقه ی ناخوشایند از دکتر حدادنیا در ذهن بسیاری از استادان ماند.

دکتر حدادنیا، معاون آموزشی و پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی سبزوار:

علی رغم  ابلاغ سمت ها و اختیارات زیادی که دکتر محمدیان به دکتر حدادنیا داده بود، نتوانست با ایشان کار کند و در کسب اعتماد رئیس دانشگاه و همکاران ناموفق بود.  یکباره دانشگاه علوم پزشکی سبزوار در بُهت فرو رفت که آقای دکتر حدادنیا( دکترای برق)، معاون پژوهشی آن دانشگاه شد!  باز هم نقش نیرویی بیرون از دانشگاه در پشت پرده خود نمایی می کرد! معاونت پژوهشی دکتر حدادنیا در آن دانشگاه برای اعضای هیات علمی علوم پزشکی حالتی تحمیلی و نامتجانس  داشت و بنده بارها گلایه های آنان را شنیده ام. این که "بهره ی دکتر حداد از دانشگاه علوم پزشکی چه بود؟ " را به آینده موکول می کنم.

دانشگاه فناوریهای نوین برای دکتر جواد حداد نیا ریاست داشت!!

  حضور حداد نیا در دانشگاه علوم پزشکی بحث برانگیز شده بود و نمی توانست ادامه یابد. باید جایگاهی جدید تدارک دیده می شد!

دانشگاه فناوری های نوین سبزوار با پیگیری های جناب  دکتر محسنی ( نماینده ی اصولگرای سبزوار در مجلس نهم ) دایر شد. این دانشگاه تک جنسیتی در اولین دوره اش تعدادی دانشجوی پسر هم داشت که هم اکنون دیگر نسلشان در حال انقرض است.  این دانشگاه، که در 5 سال پیش با حدود 250 دانشجو آغاز به کار کرد، امسال(  1396) تعداد دانشجویی که گرفته است به اندازه ی تعداد دانشجویان یک رشته در یک دانشگاه است! (حدود 50 نفر)

در انتخابات خردادماه سال 1392 حجت الاسلام روحانی به ریاست جمهوری رسید. سیاست اصلاح طلبان  این بود که اصولگرایان معتدل را در انتخابات ریاست جمهوری با روحانی همراه کنند. دکترعارف، به تقاضای خاتمی از صحنه ی انتخابات کنار رفت و شرایط پیروزی روحانی فراهم شده بود.  در این اوضاع و پس از پیروزی روحانی، شبی آقای محسنی که نماینده ی اصولگرای معتدلی بود، از ما (مسوولان ستاد انتخاباتی روحانی در سبزوار) برای افطار دعوت کرده بود. در پایان مراسم، دکتر حدادنیا هم که جداگانه با  آقای محسنی دیدار داشت، رسید. معلوم بود که برای دانشگاه فناوری های نوین با ایشان همراه شده است. رفتار دکتر حدادنیا  با نوعی تبعیت از محسنی همراه بود که خوشایند نبود. نتیجه ی این تبعیت از کانون قدرت بیرون از دانشگاه، ریاست دکتر حداد نیا بر دانشگاه فناوری های نوین بود!

آقای دکتر محمدیان در اواخر ریاستش دچار بیماری هایی شد که ادامه ی کار به صلاحش نبود. سه بار استعفایش را داده بود و منتظر پذیرش آن بود.

پس از انتخاب روحانی در خرداد 1392 و با شروع  دولتش، "مجمع صنفی اعضای هیات علمی دانشگاه حکیم سبزواری" ، فراخوانی با دعوت از کلیه استادانی که تا آن زمان در سطح معاونت دانشگاه و ریاست دانشکده ها مسوولیت داشته اند و برای کاندیداتوری ریاست دانشگاه تمایل داشتند بر گزار می کرد.  هدف این بود که اعضاء هیات علمی در انتخاب رئیس دانشگاه  باروش دموکراتیک دخالت داشته باشند. سه نفر که بیشترین رای داشته باشند به وزارت معرفی شوند و وزیر هم از میان آن ها یکی را برگزیند و به شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی نماید.  شخصا از دکتر جواد حدادنیا نیز دعوت کردم که چون ایشان هم قبلا معاون آموزشی دانشگاه بوده است، در صورت تمایل  می توانند دراین انتخابات کاندیدا شوند. ایشان گفت:" ریاست این دانشگاه، برای من چه گینی( gain )دارد! ( یعنی چه امتیاز و دستاورد دارد!) من الان هم رئیس دانشگاه فناوری های نوین هستم. چه فرقی می کند رئیس دانشگاه فناوری های نوین، دانشگاه حکیم سبزواری یا دانشگاه فردوسی!! باشم. من کاندیدای ریاست دانشگاه حکیم نمی شوم!". من، همان زمان نظر دکتر حدادنیا را به اطلاع مجمع صنفی استادان رساندم.

در این اثنا روزی در ساعات بعد ازظهر به ناگاه! متوجه شدیم که هیاتی از وزارت علوم برای بررسی وضعیت دانشگاه آمده اند. بخش اداری دانشگاه، آمدن گروه را به استادان اعلام نکرد. گویاعمدی بود که این گروه دور از چشم مجمع صنفی استادان  نگهدارند! جمع شدیم. ساعت نزدیک سه بعد از ظهر بود که با آنان (آقای دکتر نوه ابراهیم و احتمالا دکتر جاحی بابایی ؟) ملاقات کردیم و روند کار را برایشان توضیح دادیم. پسندیدند و برای ادامه ی کار تشویقمان کردند، اما چیزی نگذشت که دیدیم ابلاغ سرپرستی دکتر حدادنیا آمده! آیا نیروهای جنی دست بکار شده بودند؟! براستی چه اتفاق افتاد؟ حمایت معدودی از طرفداران آقای محسنی در این موضوع، که دور از چشم و اطلاع اعضای هیات علمی، با لابیگری های خاص مشغول هموار کردن راه برای ریاست دکتر حدادنیا بودند کارساز شد. دکتر حدادنیا که با این جریان همراه بود، خبر از نخواستن ریاست می داد!

به نام "حدادسبزوار" و به "کام حدادنیا":

نیروهای بیرون از دانشگاه دست بکار شده بودند. محسنی از دکتر جواد حدادنیا حمایت می کرد و اما آقای علی سبحانی فر (نماینده ی دیگر سبزوار و حامی دولت در مجلس نهم  ) هم از دکتر محسن حداد سبزوار نام برده است! برخی احتمال می دهند که این تشابه نام، باعث به اشتباه افتادن ( یا...؟!)  نمایندگا ن وزارت علوم و افرادی در وزارت، توسط حامیان محسنی و حدادنیا می شود. افرادی، نمایندگان وزارت را درحالی شبیه به قرنطیه و ایزوله  تیمار می کردند. بلیط برگشتشان به تهران با هواپیما طوری تهیه شد که گویا بصورتی کاملا اتفاقی و تصادفی کارکنانی در کنار صندلی های این دو قرار می گیرند!  در برنامه ای حساب شده، از سبزوار تا تهران اندر سجایا و مزایای  دکترحدادنیا به گوش آنان می خوانند! همین عوامل در وزارت علوم، با روش های  متناسب! دست بکار می شوند و در بخش هایی از وزارت علوم فضاسازی می کنند! حدادنیا که در ظاهر کاندیداتوری اش را برای ریاست دانشگاه حکیم رد می کرد، در پشت پرده به کار دیگری مشغول بود!

قدرتی بیرون از دانشگاه، تصمیم استادان در روش انتخاب دموکراتیک را نادیده گرفت و ابلاغ سرپرستی حدادنیا صادر شد. ایشان مدتها نیز بطور همزمان سرپرستی دانشگاه فناوری های نوین را هم داشت. حدادنیا با اتکا و توسل به روش ها و افرادی رئیس دانشگاه شد و برای همان ها هم کار می کرد و خواسته های آن ها  را در امور دانشگاه دخالت می داد. نتیجه اش مدیریت غیر اخلاقی در چهار سال گذشته بود. آقای سبحانی فر هنگامی متوجه  موضوع می شود که  کار به نام "حدادسبزوار" و به کام "حدادنیا " تمام شده است. ( سهم خواهی های برخی نمایندگان مجلس، در مدیریت های کشور ما، ارکان تفکیک قوا را به هم ریخته است. آنان قانونا وظیفه ی نظارتی دارند و حق دخالت در تعیین مسوولان اجرایی را ندارند.)

وزارت علوم روحانی شدیدا زیر فشار تیغ سوال و استیضاح مجلس اصولگرای نهم قرار داشت. همین هم سبب شد که ما فشاری مضاعف بر دولت وارد نکنیم و امیدوار باشیم که عملکرد متناسب با دولت روحانی و نه احمدی نژاد، از حدادنیا ببینیم. متاسفانه عملکرد  دکتر حداد نیا از نظر" مجمع صنفی اعضای هیات علمی دانشگاه" در مجموع نامطلوب بوده که به وزارت نیز منعکس شده است. رفتار استبدادمآبانه با استادان و کارکنان، عدم رعایت عدل و انصاف و بی صداقتی در گفتار، و موارد زیادی از اِعمال نظرهای شخصی و... سبب شده که تداوم ریاست ایشان به صلاح دانشگاه - و شخص خودشان هم- نباشد. به تعبیر یکی از اساتید، مدیریت ایشان بر اساس "تحقیر، تهدید و تطمیع" بوده است. جفای حدادنیا بر اعضای هیات علمی تا حدی بود که مجمع صنفی استادان در سال 1395 جلساتی برگزار کرد و در مورد آن ها از ایشان گله کرد. آن حرکت باعث شد تعداد زیادی از احکامی را که به  تعویق انداخته بود، صادر کند، اما خوی استبدادی و تبلیغات عجیب ایشان ادامه همچنان  ادامه داشت.           

آری! مجلس نهم با غلبه ی اصولگرایان و تیپ های جنجالی "جبهه ی پایداری " بر دولت اول روحانی در گزینش وزیر علوم، فشارها می آورد تا آن جا که با استیضاح وزیر( دکتر فرجی دانا)، وزیری مثل آقای دکتر فرهادی روی کار آمد که انگیزه ی لازم را برای این کار نداشت. در چنین شرایطی نمی شد فشار مضاعفی بر وزارت آورد. البته با شناختی که از سوابق دکتر حدادنیا وجود داشت، می بایست کاری صورت می گرفت، ولی کوتاهی شد.

حدادنیا به آنچه از دانشگاه می خواست، رسید. در صورت لزوم، در فرصت دیگری به تخلفات دوران ایشان خواهیم پرداخت. تنزل اخلاقی در سطح مدیریت دانشگاه از سطح محمدیان است به حد حدادنیا! و عجیب آن است که محمدیان در دولت احمدی نژاد رئیس بود و حداد نیا در دولت تدبیر و امید! حدادنیا از نظر اخلاقی پایین ترین نمره را بین رئیسان این دانشگاه از آغاز تا کنون دارد. در باره ی برخورد های غیر اخلاقی و دور از شان ایشان به قدر یک کتاب مطلب هست که "این زمان بگذار تا وقت دگر"!

دانشگاهیان می توانند برای تعیین رئیس  به وزارت مشورت بدهند

بالاخره سه ماه پس از تشکیل دولت دوم روحانی، آقای دکتر منصور غلامی به عنوان وزیر علوم، تحقیقات و فناوری انتخاب شد. دانشگاه ما، دوره ی چهار ساله ی اخیر را  به شکلی  گذراند که اندکی از آن گفته شد، اما اکنون...

استادان، کارکنان و دانشجویان دانشگاه حکیم سبزواری به حدی از کمال رسیده اند که این بار تلاش عوامل قدرتهای بیرونی را رصد و خنثی کنند. در روزهای آینده نیز منتظر حرکت و اقدام معقولانه ی وزارت علوم در تعیین رئیسی متناسب با خواست اکثر دانشگاهیان هستیم. همکاران دانشگاهی می توانند نقش آفرین باشند و شایسته نیست که جایگاه دانشگاه نادیده انگاشته شود. به قدرت های بیرون دانشگاه هم می گوییم که دخالت آنها در نهایت به ضرر خودشان تمام خواهد شد. 

از مقام عالی وزارت علوم انتظار داریم که گزارش گروه تحقیق (آقایان دکتر قنبری، دکتر بابا خانی و دکتر محدث خراسانی) را از وضعیت دانشگاه مورد توجه و عمل قرار دهد و نیز امیدواریم که اشتباه چهار سال قبل در مورد این دانشگاه را جبران نماید. هم اکنون هیاتی برای رسیدگی به تخلفات اداری و مالی در دانشگاه مستقر است.

دانشگاه حکیم سبزواری دیگر تحمل دکتر جواد حدادنیا را به عنوان رئیس ندارد،  و رفتنشان قطعی شده است. ای کاش ایشان به نصیحت ناصحان توجه می کرد. ازکلیه ی دانشگاهیان استادان، کارکنان و دانشجویان انتظار می رود در مقابل دخالت های احتمالی بیرون از دانشگاه حساس باشند. ما دانشگاهیان در میان خود، شخصیت هایی برجسته و با تجربه و متواضع داریم، کسانی که نخواهند دانشگاه و دانشگاهیان را ابزار آمال شخصی خویش کنند.                                                      به یاری حق و حمایت کلیه ی دانشگاهیان                                                         

                                                                       سید ابوالفضل حسینی- 19آذر1396-  

                                          عضو شورای مجمع صنفی اعضاء هیات علمی دانشگاه حکیم سبزواری

 


برچسب‌ها: دانشگاه حکیم سبزواری سبزوار دکتر سید ابوالفضل حسینی - سبزوار...
ما را در سایت دکتر سید ابوالفضل حسینی - سبزوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosseinisabzevaro بازدید : 200 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 19:11