شخصیت پوران شریعت رضوی و ازدواجش با علی شریعتی

ساخت وبلاگ


شخصیت پوران شریعت رضوی و ازدواجش با علی شریعتی


دکتر سید ابوالفضل حسینی
سخنرانی در انجمن اسلامی معلمان سبزوار – 15/12/1397

 

https://mail.google.com/mail/u/0/?tab=rm#inbox/KtbxLrjjBDTSWNtXBdCMbZQQDqgNpvKbFg?projector=1&messagePartId=0.8

 

پیشگفتار:
 در انجمن اسلامی معلمان، مباحث خوبی مطرح می شود که این برنامه ها قابل تقدیر و تشکر است. برنامه ی امشب، برای ترحیم وتجلیل مرحوم خانم دکتر فاطمه (پوران ) شریعت رضوی  همسر دکتر شریعتی بر گزار شده است. قبل از من، دوست عزیزم آقای احمد مزینانی خاطراتی را بیان کردند. همچنین برادر گرامی ام آقای سید جلال سیدان، مطالب خوبی ارائه کردند. دوست محققم آقای دکتر مهران صولتی هم تحلیلی از شخصیت دو همسر و همراه یعنی مرحوم دکتر علی شریعتی و مرحومه دکتر پوران شریعت رضوی عرضه داشتند. بنا بر این خیلی از مطالب گفته شد و من سخنم را با گزارشی شروع می کنم.
 

مراسم ترحیم و تجلیل از مرحومه پوران شریعت رضوی
در انجمن اسلامی معلمان سبزوار


 
ویژه نامه ی نشریه ی "ستاره شرق"  سبزوار:
نشریه ی هفتگی ستاره شرق  سبزوار، ویژه نامه ای به مناسبت درگذشت شادروان خانم دکتر فاطمه ( پوران) شریعت رضوی منتشر کرد که من هم دو مطلب در این زمینه به نام " پوران شریعت رضوی در سبزوار " و " بانوی نمونه ی ایرانی "  نوشتم (هفته نامه ستاره شرق سبزوار - 20 بهمن1397 ). توضیح درباره ی مطلب اول، این که  محتوای آن متن، صحبتی است که در جمع فرهنگیان سبزوار، در کنار خانم پوران شریعت رضوی ارائه شده است و خواسته ام بر جنبه های شخصیتی ایشان (علاوه بر همسری اش نسبت به شریعتی) تأکید کنم. مطلب دوم هم نکته ها و نمونه هایی از خاطرات حضوری با ایشان بود.
این چهارمین جلسه ای است که پس از درگذشت این بانوی بزرگوار در سبزوار در تجلیل از ایشان سخن می گویم. در دانشگاه نیشابور هم در جلسه ای با شکوه، در بخشی از سخنانم به نکاتی از زندگی  ایشان اشاراتی داشتم. ایشان اصالتا نیشابوری بود و شهر دوم خود را هم سبزوار می دانست وی گفت چون به شوهرم علاقه مندم، سبزوار را هم دوست دارم. سفری در سال 1393 به سبزوار داشت که با خاطره ای بسیار خوب به تهران برگشتند. جلب اعتماد ایشان- همان طور که آقای مزینانی هم گفتند-  به دشواری به دست آمد. شرایط به گونه ای بود که دیدگاه مثبتی به سیستم و مقامات رسمی نداشتند. باوجود این که بسیاری از مسؤولان خود را وامدار شریعتی می دانسته و می دانند. اعتماد به اشخاص فرهیخته، منهای پست و موقعیت رسمی شان وجود داشت و امثال بنده و جناب مزینانی را می پذیرفتند. گاه درد دل هم می کردند. حتی مواردی  از گله گذاری هایی از مرحوم دکتر شریعتی داشتند که مثلا به زندگی شخصی شان نمی رسید و... عقده ها و فشار های انباشته شده ای از دهه ها در درون داشت، که گاه اندکی به بیرون  راه باز می کرد و ما هم به عنوان سنگ صبور گوش می کردیم. در این سال های اخیر که فرزندانش در کنارش بودند، آرامش بیشتری داشت.


نقدی بر نقد ها:
 سخنان جناب صولتی به گونه ای بود که در بخشی از آن تاریخ و جغرافیای سخن شریعتی دیده نشده است. هنوز کم نیستند کسانی که می گویند و می نویسند که شریعتی معتقد به دموکراسی نبوده، بلکه از دموکراسی متعهد جانبداری می کرده است!  و حال آن که شریعتی دموکراسی متعهد را که در اوایل قرن بیستم برای دوران گذار در کنفرانس باندونگ مطرح شد، مشابه دوران وصایت و 250 ساله ی امامت معصومین می دانست و برای دوران بعد از آن، دموکراسی را به عنوان نظام دائمی به رسمیت می شناخت. آن پیشنهاد، برای جلوگیری از دخالت مجدد استعمار در کشور های تازه استقلال یافته و برای دوران موقت بود. شریعتی گفته است که اگر نظامی به نام اسلام می خواهد حکومت کند باید بر اساس دموکراسی باشد. نقد شریعتی به دمکراسی را از منظری دیگر باید دید.
اخیرا کتابی به نام" استبداد" خواندم که حاوی 20 درس از قرن بیستم است و ایراد های اساسی بر قدرت های اروپایی و آمریکایی قرن بیستم دارد و برای پاسداشت دموکراسی درس هایی می دهد. همچنین کتابی  به نام " جنون قدرت و قدرت نامشروع"  از دکتر محمد رضا سرگلزایی که در باره ی جریانات قرن بیستمی نظیر فاشیسم، توتالیتاریسم، کاپیتالیسم، نازیسم، توضیح می دهد. جریاناتی ضد دموکراسی در مهد دموکراسی! پس می توان قرائتی نو از اندیشه ی شریعتی ارائه کرد مثل عبارت آقای دکتر آقاجری در عنوان کتاب" شریعتی؛ متفکر فردا".
جناب صولتی! شما بگویید که ما با همین حکومت خودمان چه باید بکنیم؟ چرا همین افرادی که پاهاشان بر روی دوش من است و بواسطه تلاش های امثال من به پست و مقام رسیده اند، من و شما را محروم می کنند؟ همین جلسات قانونی درون انجمن را که اعلام عمومی هم شده و ورود برای همه هم آزاد است، چرا محدود می کنند؟ چرا من و شما را به عنوان خط قرمز شناخته اند؟ و در مجامع عمومی و در مؤسسات آموزشی که خودشان ده ها نفر آورده و سخن گفته اند، نمی توانیم سخنرانی کنیم؟ مقامات رسمی امنیتی هم که می دانندکه ما نقطه ضعفی اساسی نداریم و در گفتگوی با ما، اصلاح طلبان را  درون نظام می دانند! این محرومیت ها برای چیست؟ ما که خدمت کرده ایم و خیانت نکرده ایم! به این مقامات می گویم که بنده از زمانی که 22 ساله بوده ام و در برنامه های انقلاب پیشگام بوده ام، تا کنون یک لحظه  اخلاق را فدای سیاست بازی نکرده ام. این را هم شما بهتر از دیگران می دانید! با خانواده ی شریعتی هم بهتر از این عمل نکرده اند. یکی از درد دل های خانم پوران شریعت رضوی این بود که می گفت: ما شده ایم چوب دوسر ...!  در جلسه ای  که چندتا خانم هستند، بعضی به ما طعنه می زنند که این هم انقلابی که شوهر تو راه انداخت! از آن طرف هم حکومتی ها با ما این جوری رفتار می کنند!
 این سخنرانی احسان شریعتی را که در پله های حسینیه ی ارشاد داشت، نگاه بکنید. از حدود یک تا یک و نیم ساعت قبل از حضور مردم احسان آمده بود و تلفن می کرد و من که از سبزوار رفته بودم،  زود تر رسیده بودم و شاهد تلفن های احسان بودم. می خواستند درب شمالی محوطه حسینیه ارشاد باز شود تا در آن جا مردم جمع شوند و  بر پیکر آن مرحومه نماز میت خوانده شود. نمی دانم که چرا هیأت امنا در را باز نکردند! آیا از بالا کسی نمی توانست به این پایینی ها که همیشه خطا ها به گردنشان می افتد، دستور دهد که در را باز کنند! فرماندار تهران بعداً گفت که ما مجوز صادر کردیم، ولی با هیأت امنا می بایست هماهنگی صورت می گرفت. در کدام مسجد این کشور گروه های کنترلی وجود ندارد که در حسینیه ارشاد نباشد!؟ آن جا که مَثَل اعلاست. اگر درک  کنند تبعات این برخورد ها برای خودشان بیشتر است. با این رفتارها چه می خواهند منتقل کنند؟!


ازدواج علی شریعتی و پوران شریعت رضوی
از میان مسائل مختلفی که در باب شریعتی می توان طرح کرد، در این جلسه به مناسبت در گذشت پوران شریعت رضوی و در بزرگداشت ایشان، من به ازدواج این دو می پردازم. علی شریعتی متولد 1312 و پوران متولد 1313 هستند. این دو در دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی مشهد همکلاسی می شوند. علی شریعتی، سابقه ی خانواده ی شریعت رضوی را به خاطر دو شهید آن خانواده می شناسد، ولی احتمالاً پوران، شخص علی را از قبل نمی شناسد. پوران در سال 1334 در دانشسرای عالی تهران در رشته زبان فرانسه قبول می شود. علی شریعتی در اولین دوره ی تأسیس دانشکده ی ادبیات مشهد، وارد  رشته ی ادبیات دانشکده می شود. پوران با آغاز به کار دانشکده ی ادبیات مشهد به رشته ی زبان و ادبیات فارسی شهر خودش منتقل و همکلاسی علی می شود. این در حالی است که دو سال از شهادت برادرش، مهدی شریعت رضوی (آذر) در 16 آذر 1332 ( روز دانشجو) در پای نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا، در دانشگاه تهران می گذرد. قبل از آن هم در سال 1320 برادر بزرگترش علی اکبر ملقب به طوفان، در جنگ دوم جهانی در مرز آذر بایجان به شهادت رسیده بود.  دکترشریعتی، جایی در باره ی روز دانشجو می گوید: " اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبود، خود را در مقابل دانشگاه تهران آتش می زدم، جایی که 22 سال پیش، آذرمان در آتش فتنه سوخت! " این آذر، همان مهدی شریعت رضوی است. البته این حادثه قبل از ازدواج شریعتی است. این فشار ها قبلاً  بر خانواده ی شریعت رضوی وارد شده است. پدر پوران، تاجری موجه با خانواده ای نسبتاً پرجمعیت داشت. خود پوران می گوید من 5 برادر بزرگتر از خودم داشتم و 2 تا برادر بعد از خودم داشتم و یک خواهر. این خانم که دانشجو شده مثل دیگر خانم های آن زمان رو سری ندارد( به تعبیر جامعه ی پس از انقلاب بی حجاب است)
مرحوم دکتر علی اکبر فیاض، دکتر غلامحسین یوسفی اساتید این دانشکده اند. پوران و علی همکلاسی اند. احتمالاً علی، پوران را زیر نظر دارد ولی پوران بی خبراست. دکتر یوسفی تکلیفی می دهد و می گوید این کتا ب ها را تهیه کنید. دانشجویان می پرسند که نداریم از کجا تهیه کنیم؟ علی که در گوشه ای ایستاده بود می گوید: من دارم، در اختیارتان قرار می دهم! ( صولتی: پس به اصطلاح جوانان امروزی مخ زنی می کرده است!)
 در کلاس اتفاقات خوب دیگری هم می افتد. یکی از استادان می گوید امروز می خواهم یکی از همکلاسی هایتان را به شما معرفی کنم که در آینده ای نزدیک دانشمند بزرگی خواهد شد؛ علی شریعتی که کتاب هایی نوشته و ترجمه کرده است مثل کتاب ابوذر.
دکتر علی اکبر فیاض علی شریعتی را درجمع دانشجویان به عنوان رئیس انجمن ادبی دانشگاه معرفی می کند. علی به دانشجویان دیگر، کمکِ درسی می کند.
شریعتی انسانی انتخابگر است. در مورد همسر هم انتخاب می کند. در آثار شریعتی در باره ی زن، مطالبِ خوبی هست؛ مثل" فاطمه فاطمه است"،  "انتظار عصر حاضر از زن مسلمان" ، "میز گرد راجع به زن"، "زن در چشم و دل محمد" و نیز در موضع طبقاتی اسلام و...  در این آثار دو تیپ مشخص را برجسته می کند؛ یکی تیپ امّل بیسواد متحجری که با مظاهر جهان جدید آشنا نیست و در محیط خانواده ی سنتی رشد کرده است. تیپ دیگری که تحصیلات جدید دانشگاهی دارد یا اگر هم تحصیل دانشگاهی ندارد، در شهر های بزرگ و خانواده های مرفه رشد کرده است و به تعبیر جلال آل احمد غربزده هستند. این ها در ظاهر متجددند و نه متمدن و نه آشنا با علم و فرهنگ غرب. اینان توجه شان به ظاهر است. شریعتی  در میان این دو تیپ می خواهد انتخاب کند!  من فکر می کنم که حتی قبل از زمانی که در حسینیه ی ارشاد این دو تیپ را به این صورت هم مطرح کند، یعنی در جوانی هم این فکر را در ذهن داشته است.
 وضع ظاهری این خانم هم مثل بقیه ی دانشجویان است، ولی در او توانایی هایی را کشف می کند.
  بنا براین وقتی پیشنهاد ازدواج از جانب علی به پوران داده می شود، ملاحظه ی شرایط و موقعیت منحصر بفرد استاد محمد تقی شریعتی در مشهد، از جهت مذهبی امکان این پیوند را به مسأله ی قابل تأملی تبدیل می کند. چرا که استاد در رادیو مشهد سخنرانی دینی می کرد و حتی خود علی شریعتی نیز مدتی در برنامه های ادبی در رادیو مشهد برنامه داشت. تصور معمول این بود که این دو به لحاظ شرایط خانوادگی به هم نمی خورند. آن طور که پوران نقل می کند از زمان آشنایی و طرح این موضوع تا زمانی که ازدواج صورت می گیرد، حدود دو تا دو سال و نیم طول می کشد. در این میان پوران شرط می گذارد که من باید درسم تمام بشود و... . و علی می پذیرد. خواستگاری رسمی با حضور استاد در منزل پدر پوران صورت می گیرد.
تصویر متن عقد نامه با دستخط استاد محمد تقی شریعتی موجود است. و با این که عاقد رسمی محمد کاظم دامغانی است، ولی ایشان متن نوشته استاد را امضا و تایید می کند.  در گوشه ی آن برگه، امضاء آقای حجازی هم دیده می شود. استاد در آن متن در باره ی داماد و عروس  می نویسد:  " جناب آقای علی آقا شریعتی و مخدره فاطمه خانم شریعت رضوی".
 

 


متن عقد نامه پوران شریعت رضوی و علی شریعتی – خط استاد محمد تقی شریعتی وامضای محمد کاظم دامغانی


 
نکته ی  مورد تاکید من در این جا این است که علی شریعتی با توجه به همه ی اوضاع و احوال، دست به انتخاب زد و همسری برگزید که در برابر آن دو تیپ متقدم و متجدد بتواند همراهی اش کند. محیط زندگی شریعتی  و امکاناتش هم محدودیت هایی داشت.
خود استاد محمد تقی شریعتی که در مشهد تحصیلات حوزوی داشت، برای ازدواج به روستا می آید و از  کاهک ( روستای نزدیک مزینان) همسری روستایی انتخاب می کند، و به مشهد می برد. زنی که چادری از نوع دستباف روستایی بر سر دارد. در زمان خواستگاری علی از پوران، مادر علی بیمار بوده و در آن جلسه حضور نداشته است. خواهر کوچک علی در آن زمان حدود 7 ساله است. پوران که بیش از دوسال ، به دلیل عدم تجانس نوع زندگی و تفاوت فرهنگی خانواده ها، با ازدواج موافقت نمی کرد، پس از مراسم عقد با همان لباس در اولین فرصت به دیدار مادر علی می رود. و صحنه ای از صمیمیت و عواطف بین آن دو به چشم می خورد. به سرانجام رسیدن این ازوداج از نظر زوجین نسبتا طولانی شد و از نظر دیگران هم حساسیت های را برانگیخت. از قول یکی از دوستان دکتر شریعتی در این کتاب " طرحی از یک زندگی " مقاله ای هست که نشان می دهد پس ازاین ازدواج، چه سر وصدایی بپا می شود! توجهی به این نمی شود که این خانم از خانواده ای است که دو شهید دارند و مزایای خانوادگی شان چیست دارند، و نه این که این بانو، فردی تحصیلکرده و دارای چه مزایایی  است و نه... ، بلکه توجه منحصر به این است که این خانم روسری ندارد! در فضای رسانه ای آن روز عَلَم شنگه ای به پا شد.ایجاد این فضای سنگین برای یگانه ی خراسان، استاد شریعتی سخت بود که باید پاسخگوی این هجمه ها هم باشد.
این موضوع، مساله ی امروز و فردای ماهم هست. ایران امروز، جامعه ای مذهبی است که حکومت آن، هویت دینی را به رخ  همه ی جهان می کشد!  پس از پیروزی انقلاب، گفته می شد که ما می خواهیم انقلابمان را به همه ی جهان صادر می کنیم!  در خوشبینانه ترین قرائت، صدور انقلاب، صدور فرهنگ دینی است! در گفتمان مسلط فقهی- به لحاظ تخصصی که فقها دارند- ، اولویت آن ها، همان احکام  شریعت است، و برنامه ای برای تکامل اخلاقی جامعه در دستور کارشان نیست، بلکه اگر در این زمینه، مورد سؤال قرار گیرند، در بهترین حالت می گویند راه تحقق اخلاق در جامعه، عمل به همین احکام است!  فقها به لحاظ تخصصشان در فقه، اولویتشان هم همان است و حال آن که از نظر صاحب نظران دیگری، اولویت، با اخلاق است. از نظر من فقه و احکام شریعت باید برای تعالی اخلاق جوامع بشری باشد. این را از بیان خود رسول بزرگ الهی استنباط می کنیم که فرمود:" انّما بُعثت لِاُتمّم مکارم الاخلاق". اگر "تعالی اخلاق"، برای فقها اولویت می بود، امروز وضع مسلمانان بهتر از این بود. برای فقها آن چیزی که هویت بخش است، گسترش ابعاد ظاهری احکام شریعت است که حجاب از بارز ترین آن هاست. شاید هم در نهایت، آخرین نشانه ی هویت جامعه ی اسلامی از نظر آنان، وجود پوشش فقهی است که اصطلاحاَ حجاب نامیده می شود.  من متأسفانه پیش بینی می کنم که در جمهوری اسلامی ایران ممکن است به خاطر غلبه ی همان قرائت از اسلام، همه ی ارزشهای اخلاقی، الهی و انسانی فدا شود، تا حجاب( به عنوان عامل اصلی هویت بخش اسلامیت نظام) باقی بماند! ( در این زمینه باز هم می توان سخن گفت. مثلاً در قرائت فقهی رده های بالای مسؤولان،  عدالت و آزادی و حقوق مردم در برابر حجاب به مراتب از اهمیت کمتری برخودار اند).
در مورد خانم پوران شریعت رضوی، همانطور که آقای صولتی هم به درستی گفتند، از نظم و دیسیپلین بالاتری در بسیاری از امور داخلی زندگی  نسبت به علی شریعتی برخوردار بود. مثل دکتر شریعتی به کلاس درس هم می رفت و چهار تا بچه را هم سر وسامان می داد و مدیریت امور خانه را  هم برعهده داشت. این ها در حضور دکتر شریعتی بوده است  و پس از درگذشتش در سال 1356 تا کنون و در غیاب شریعتی، این نقش ها را همچنان به تناسب اوضاع  داشت. نقش او در تحصیل و تربیت فرزندان در خور تقدیر و ستایش است. دکتر شریعتی در یکی از نامه هایش در باره ی او نوشته است" همسر خوب و همدم بد"!  البته که دکتر هم بیراهه نگفته وخود پوران هم این را می پذیرد که:" من هم مثل او سرکار می رفتم به بچه ها هم  می رسیدم، امور خانه را هم انجام می دادم! آیا با این وضع در آخر شب هم می توانستم پیش علی بنشینم و در مورد آخرین مقاله ای که نوشته یا در مورد سخنرانی فردایش گفت و گو کنم؟! "
 پوران در امور عادی زندگی از علی گله ها هم دارد؛ مثلا می گوید: اولین بچه مان – احسان – که به دنیا آمد علی در فرانسه بود! همزمان پدرم در تهران بستری بود. پدر و مادر علی هم در تهران و بیمار بودند. یکی از دوستان برادرم مرا به بیمارستان رساند و سزارین شدم. سوسن و سارا هم که در فرانسه به دنیا آمدند، باز هم علی نبود، مونا هم که در مشهد متولد شد، همان شبی بود که دکتر برای سخنرانی " فاطمه، فاطمه است در حسینیه ارشاد به تهران رفته بود!
 در ارتباط هایی که با ایشان داشتیم کاملا احساس کردیم که پوران شریعت رضوی  می خواست شخصیت خودش به عنوان یک انسان فرهیخته به رسمیت شناخته شود. این حق ایشان بود و درست هم بود. دو میراث گرانبهای شریعتی یعنی فرزندان و آثارش هم با تلاش و پشتکار ایشان به سامان رسیده اند.
 چند روز قبل از در گذشت پوران، به مجمع اسلامی  دانشجویان دانشگاه حکیم پیشنهاد داده بودم که به مناسبت روز زن، تجلیلی از ایشان با حضور خودشان در دانشگاه داشته باشیم!  و این اعتماد را نسبت به بنده و آقایان احمد مزینانی و سیدان داشت.


در باره ی دفن جنازه شریعتی در سوریه و انتقال آن به داخل
(توضیح تکمیلی بر سخنان جناب مزینانی)
آن گونه که در سفری که در حدود سال 1380 به سوریه داشتیم، شخصاّ از کسی که جنازه ی دکتر علی شریعتی را دفن کرده، در مورد چگونگی دفن پرسیدم و پاسخ شنیدم که جنازه در تابوتی چوبی و در درون تابوتی آلومینیومی قرار گرفته و به صورت ودیعه و موقتی در قبر گذاشته شده است. در سال های اوایل دهه ی 80 شایع شد که قرار است خیابان کوچک کنار قبرستانی در زینبیه ی دمشق که در گوشه ی آن آرامگاه شریعتی است تعریض شود و آرامگاه شریعتی هم که اتاقی در گوشه ی قبرستان و نبش تقاطع خیابان هاست خراب می شود. سال های آخر دوره ی دوم ریاست جمهوری سید محمد خاتمی بود و بحث انتقال جسد دکتر علی شریعتی به ایران مطرح شد.  ما هم می دانستیم که با پایان یافتن این دوره، معلوم نیست چه پیش خواهد آمد؟ از یک طرف وصیت خود شریعتی این بود که در کنارحسینیه ی ارشاد به خاک سپرده شو، و مرحوم دکتر میناچی هم این را می گفت. از طرفی جریان غالب، با اصل انتقال جسد به ایران موافق نیست. تلاشی از سوی دوستداران شریعتی در داخل دولت و خارج دولت،  برای انتقال جسد بوجود آمد که البته در درون حکومت هم موافق طبع جریان مخالف نبود. اما آن ها هم در صورتی که کانون اصلی قدرت مخالف نباشد و اگر با کمترین آثار و تبعات و کمترین تبلیغات باشد، مخالفت علنی نخواهند کرد. از این رو در رده های حکومتی کارهایی انجام می شد. ما هم در خراسان جلساتی با استادار محترم آقای حسن رسولی داشتیم. گفته می شد که اگر قرار باشد که با چراغ خاموش شبانه جنازه از سوریه  به سبزوار آورده شود، که در مزینان دفن شود، شاید بتوان موافقت انتقال آن را گرفت! وگرنه با تهران که موافقت نمی شود! دکتر مرتضی خیرآبادی هم تلاش می کرد. شنیده ها حاکی از این بود که نامه ی دولت  در شورای امنیت ملی کشور هم مطرح شده، ولی در مراحل بالاتر جوابی داده نشد و موضوع مسکوت ماند!
در این میان، جلساتی هم در منزل پوران خانم تشکیل می شد. احسان در خارج بود. سوسن در ایران بود، آمادگی ذهنی و عینی برای خانواده وجود نداشت. وقت می گذشت. پوران البته به ما گفت که سوسن وکیل خانوادگی ماست و با هر توافقی مخالفت نمی کرد. به تدریج با فروکش کردن شایعه ی تخریب قبرستان زینبیه، و مسکوت گذاشتن قضیه در داخل، مساله به فراموشی سپرده شد.

 


2- پرسش و پاسخ
صولتی: از قول پوران شریعت رضوی در آخرین مصاحبه خواندم که گفته شده است که من البته نبوغ علی را نداشتم، ولی خوب درس خوانده بودم، اگر دغدغه ی حفظ خانواده نبود و اگر تحت الشعاع خورشید علی قرار نمی گرفتم، من هم بگونه ای دیگر می توانستم فعال تر باشم. ولی من تا حدودی آگاهانه خودم را  در پای این شخصیت قربانی کردم. از این راضی نبود، ولی می گفت که تقدیر ما همین بوده است!
 خانم جعفری: نبوغ مخفی نمی ماند. شما وقتی به جلال آل احمد و سیمین دانشور نگاه می کنید می بینید که هر دو غول هستند و سیمین زیر سلطه ی آل احمد نبود، ولی این جا اگر خود پوران شخصیتی خاص می بود، خود را نشان می داد.
 صولتی: برخی معتقدند که آری ایشان کوتاهی هایی داشته است ولی در مقایسه با سیمین دانشور و جلال آل احمد این تفاوت هم هست که آن ها بچه نداشتند.
خانم جعفری: یعنی تا این حد مهم است؟
صولتی : بله خیلی مهم است که چهار تا بچه داشته باشی.
 سیدان: سالها بود که ایشان کمتر تماسی با جامعه داشت و در ارتباط گیری با دیگران مشکل داشتند. اعتماد هم نمی کردند. تا قبل از این که فرزندانش برگردند. در جامعه هم کمتر مطرح می شدند.
صولتی: دکتر علیخواه مقاله ای دارند که عنوانش این است " زمانی که طلاق گرفتند، کتاب نوشتند"
می گوید بسیاری از زنان جامعه ی ما  تا زمانی که در گیر زندگی زناشویی  بودند، هیچ اثری خلق نکردند وخیلی ها زمانی که طلاق گرفتند ، رمان هم نوشتند. این دغدغه ی حفظ خانواده، تأثیر داشته هرچند ایشان هم کوتاهی هایی داشته است.
 خانم جعفری :  این کتاب هایی که بعد فوت شریعتی منتشر کرده، قابل توجه اند؟
 حسینی: یکی کتاب جلد 1 "طرحی از یک زندگی" که خانم دکتر پوران شریعت رضوی در مورد زندگی مشترکشان و ویژگی های دکترشریعتی نوشته است. جلد دوم این کتاب هم حاوی اسناد و مدارک راجع به شریعتی است. مجموعاّ این کتاب به عنوان منبع مهمی، مورد استناد محققین راجع به زندگی دکتر شریعتی بوده است. کتاب" علی شریعتی؛ مسلمانی در جستجوی ناکجا آباد" نوشته دکتر علی رهنما (پسر زین العابدین رهنما) که پایان نامه دکتری ایشان و یکی از منابع مهم جهانی  به زبان انگلیسی در شناخت شریعتی است و دکتر احسان شریعتی می گفت که ما در نوشتن آن از نظر مدارک کمکش کردیم. این کتاب هم از طرحی از یک زندگی استفاده کرده است.  عبارت نام کتاب هم از یکی از آثار شریعتی گرفته شده است. در این کتاب از قول فرزندانش هم مواردی را نقل می کند و در مجموع متنی است که صادقانه نوشته شده است. آلبومی از عکس های شریعتی هم منتشر کرده است، به نام "یادگاران مانا" . "آخرین تصویر شریعتی" هم مجموعه  و آلبومی دیگر است که مونا شریعتی آن را منتشر کرده و عکس های مراسم ازدواج و خصوصی و خانوادگی هم در آن هست. مونا پزشک متخصص است و بقول خانم پوران که می گفت بچه های دیگر که علوم انسانی خوانده اند، تو برو پزشکی بخوان که مخارج ما را بدهی ! و احسان هم می گفت تنها دکتر ما مونا است!
  خانم جعفری: بنا براین خانم پوران شریعت رضوی بجز همین ها، اعتباری که می گیرد از دکتر شریعتی است؟
 صولتی: آری. مجموعه ی 29  نامه از دکتر شریعتی به پوران هم در سال های اخیر چاپ شده است. پوران می گوید این نامه ها را هم من نگهداری کرده ام.
حسینی: این مجموعه نامه ها  در کتابی تحت عنوان "برسد به دست پوران عزیزم "چاپ شده اند و پوران توضیح می دهد که علی برخی از این نامه ها را فراموش می کرده که ارسال کند!
 این نامه ها مر بوط به زمانی است که پوران در ایران و حامله بود و علی برای زمینه سازی آمدن پوران به پاریس رفته بود. در این دوره نامه هایی که پوران فرستاده بود هیچ یک بدست نیامد ولی پوران هم نامه های ارسال شده وهم نامه های ارسال نشده علی را بعداً در پاریس گردآوری کرده است. تعبیری که احسان در مراسم تشییع مادرش بکار برد،این بود که امروز گرد آمده ایم تا از" نیمه ی دیگر" شریعتی تقدیر کنیم.  این خانواده از نظر اقتصادی وابسته به مادر بودند. شبی در منزلشان بودیم به من گفت : به دست های سوسن نگاه کن! این دست ها، دستهای مردانه اند این ها در خارج ظرف می شسته اند و زندگی شان را اداره می کرده اند. آن ها در فرانسه در ناز و نعمت بسر نمی برده اند و این مادر کمکشان می کرد.
 آقای دکتر علیزمانی که به خاطر بحث های "معنای زندگی" در تلویزیون  معروف شده اند و چند روز پیش در دانشگاه حکیم سبزواری مهمان ما بودند. ایشان گفتند که ما در مرکز تحقیقات دانشگاه آزاد تهران داشتیم پرونده ی استخدامی دکتر احسان شریعتی  را در گروه فلسفه بررسی می کردیم و خیلی هم خوب بود، ولی نمی دانم چرا جواب مثبت برای استخدام ایشان در دانشگاه آزاد هم ندادند!؟
خود بنده به احسان این توصیه را داشتم که در زمان ریاست مرحوم هاشمی رفسنجانی در هیأت امنای دانشگاه آزاد برای استخدام اقدام کند. اما ....
 در مراسم تشییع جنازه ی پوران شریعت رضوی از آقای دکتر آزاد ارمکی رئیس دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران وضعیت استخدامی دکتر سارا شریعتی را پرسیدم. گفت هنوز رسمی قطعی نشده  است. سارا که شخصیتی کاملا آکادمیک است، در زمان ریاست مرحوم عمید زنجانی در دانشگاه تهران تازه به عنوان عضو هیات علمی پیمانی دانشکده علوم اجتماعی استخدام می شد  و برای این که حساسیت ایجاد نشود، روی درب اتاق شان در دانشکده به نامشان را سارا مزینانی نوشته بودند. در همان آغاز بکارشان بود که اسم ایشان را هم همراه اسامی استادان باز نشسته می فرستند و من یقین ندارم که آقای عمید زنجانی هم امضا کرد یا قبل از امضای ایشان افرادی متوجه شدند و هشدار دادند!
خانم ...: این که زنی پس از درگذشت شوهرش چهار تا بچه را بزرگ کند و... از هر زن دیگری هم بر می آید، انتظاری که از یک زن مبارز هست به جنبه های مثبتی است که داشته است.
صولتی: (به شوخی) همین تربیت چهار تا بچه را هم بسیاری از زنان نمی توانند!
حسینی: فقط چهار بچه که نبوده است. ببینید دکتر علی شریعتی شهرتی پیدا کرد که مثلاً آثارش پرخواننده ترین بوده است و هم اکنون هم به زبان های مختلف ترجمه می شود. کتاب بازگشت به خویشتن( العودة الي الذات) ایشان در مصر جزء پرفروش ترین کتاب ها بود. در سال های اخیر همایشی در ترکیه در مورد شریعتی بود که احسان هم در آن شرکت کرده بود. ترجمه آثار شریعتی  همچنان ادامه دارد  و خانم پوران شریعت رضوی می گفت : که ترک ها ممکن است در آینده شریعتی راه هم ( مثل مولوی) از خودشان کنند!
نباید تنها به یک بعد زندگی اکتفا کرد. کسی ممکن است روزی در کار انقلاب بوده و روزی در کار توسعه ی کشور است و روزی دیگر نوع دیگری کاری بکند. پس زنی را که این فراز و فرود ها را در زندگی داشته، معلم موفق، مادری کم نظیر، همسری فداکار، نویسنده، و مبارز ، در مجموع بانوی نمونه ی ایرانی است. احسان بخوبی در مراسم تشییع در مقابل درب حسینیه ارشاد اشاره کرد  که همین که اجازه ندادند که در داخل حسینیه نماز خوانده شود، نشان استقلال خانواده ی شریعتی است. احسان یاد آوری کرد این استقلال را ما از مادرمان آموختیم که روی پای خودمان بایستیم. این بانو به سختی می توانست به یک صاحب منصب که واقعاً هم از علاقه مندان شریعتی بود، اعتماد کند. آزاد منشی این خانواده همراه با صمیمیتی است که کم نظیر است. این بانو هشتاد سال فشار هایی را تحمل کرده است. در سال 1393 که به سبزوارآمده بود، در منزل آقای مزینانی بودیم خانم پوران شریعت رضوی به من گفت که از دانشگاه تبریز از من دعوت کردند که برای صحبت به آنجا بروم. پرسیدند که به نظر شما چه کنم؟ گفتم اگر خواستند که به مسایل سیاسی بکشانند، وارد نشوید، همانگونه که فرزندان شریعتی راهبرد فرهنگی را دنبال می کنند. گفت : آره، من هم نگران همین موضوعم!
 این که عده ای جوان انتظار داشته باشند بحث های تند و رادیکال به مذاق آن ها گفته شود، اثر آن هم باید سنجیده شود. مجموع معدل شخصیت چنین فردی را که می بینیم، لغزش اساسی نمی بینیم.
 ای کاش آموزش و پرورش ما از ایشان به عنوان یک معلم نمونه تقدیر می کرد. کسی که دکترای خود را از سوربن فرانسه گرفته بود ولی در آموزش و پرورش ماند و جزء خیّرین مدرسه ساز بود  در همین سفر سال 1393  هم که به سبزوار داشت، همراه خیّرین مدرسه ساز آمده بود.
 خانم...: بعد از فوتشان مستندی در مورد ایشان از تلویزیون پخش شد.
آقای...: حضور نسل جوان در تشییع چگونه بود؟ چون آقای باقی مقایسه ای کرده بود با تشییع یاشار پاشایی؟
 حسینی: درست است این مساله ای جامعه شناختی است که می توان راجع به آن بررسی گسترده ای انجام داد. مثل همین جلسه ی خودمان! چهره هایی که شرکت کرده بودند، فرهیختگان مهمی بودند ولی از نسل جوان نمی توان انتظار داشت که به صورت گسترده در این مراسم شرکت کند. در همین جلسه چقدر زمینه ی حضور نسل دانشجویان هست؟ الان شرایط نزدیک تعطیلات نوروزی است و شرایط فراهم نیست. در عین حال الگو های نسل جوان، مشارکتشان در چنین مراسمی و... تابع مسائل دیگری است که پرداختن به آن هم از اهمیت خاصی برخوردار است و فعلاّ کار ما نیست.
خانم صادقی منش: ملاک موفقیت یک انسان الزاما این نیست که اثر هنری خلق کند، بلکه باید بکوشد که هنرمندانه زندگی کند. پوران خودش یک اثر هنری بود، بویژه پس از درگذشت همسرش هنرمندانه زیست بطوری که تحسین همه ی طرفداران شریعتی را برانگیخت. او در این سال ها به نام خودش پوران شریعت رضوی  شهره بود و این آسان به دست نیامده بود.
حسینی: از  نکته ای که خانم صادقی منش گفتند، تشکر می شود. ایشان اصالتا مزینانی هستند.   
 

مراسم ترحیم و تجلیل از مرحومه پوران شریعت رضوی
در انجمن اسلامی معلمان سبزوار


 

 

دکتر سید ابوالفضل حسینی - سبزوار...
ما را در سایت دکتر سید ابوالفضل حسینی - سبزوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosseinisabzevaro بازدید : 221 تاريخ : دوشنبه 10 تير 1398 ساعت: 4:48