دو حکیم علامه

ساخت وبلاگ

دو حکیم علامه

دکتر سید ابوالفضل حسینی – 3 آبان 1400

درروزها و ماه‌های  اخیر،  دو چهره ی برجسته ی عالم دینی، به دیار حق شتافتند که یاد و نامشان به خاطر ایمان، علم، اخلاق و آثارشان باقی خواهد ماند:

1 -  استاد علامه محمدرضا حکیمی متولد ۱۴ فروردین ۱۳۱۴  و متوفای 31مرداد ۱۴۰۰ (مدت عمر ۸۶ سال)

2 -  استاد علامه حسن حسن زاده آملی متولد ۲۱ بهمن ۱۳۰۷ و متوفای 3 مهر ۱۴۰۰ (مدت عمر ۹۲ سال)

دستخط علامه حسن زاده و اهدا کتاب خیرالاثر به این جانب ( سید ابوالفضل حسینی)


می‌توان این دو شخصیت بزرگوار را  از جهاتی با یکدیگر مقایسه کرد؛

 استاد حکیمی را می توان نماینده ی مکتب مشهد و استاد حسن‌زاده را نماینده ی مکتب قم در نظر گرفت. حکیمی، دانش آموخته ی حوزه ی علمیه ی مشهد است و نظریه پرداز و پرچمدار مکتب تفکیک. استادانش؛ ادیب نیشابوری، مجتبی قزوینی و شیخ آقا بزرگ تهرانی بودند.

استاد حسن زاده که از وی به عنوان علامه ذوالفنون یاد می‌شود، دانش آموخته ی حوزه در تهران و قم است و در مقابل نظریه ی تفکیکیان معتقد به این است که :" قرآن و برهان و عرفان با یکدیگر منافات ندارند". استادان وی علامه شعرانی، فاضل تونی و علامه طباطبایی بوده‌اند که فیلسوف و متکلم هم بوده اند.

 هر دو بزرگوار با فلسفه ی حکمای مسلمان آشنایند، ولی حکیمی و تفکیکیان، در نهایت دیدگاه مثبتی نسبت به فلسفه و روش آن در شناخت حقایق، در مقایسه با متون اصیل دینی یعنی قرآن و احادیث صحیح ندارند. حسن‌زاده آن چنان که از تدریس فلسفه اش برمی آید و ذوق عرفانی اش حاکی از آن است، منافات، تضاد و تنافی بین قرآن و فلسفه و عرفان نمی‌بیند. حکیمی با عقلانیت - در معنای عام خود- هیچ مخالفتی ندارد ولی عقلانیت را منحصر در فلسفه های رسمی نمی‌بیند.
او از "عقل دفائنی"- تعبیری که برگرفته از کلام امیر بیان، علی است- ، سخن می گوید؛ رسالت انبیا برای فعال سازی عقل مردم بوده است، عقلی که حجت و رسول باطنی است و تعابیر دیگری که در باره اش گفته است، مانند؛  "عقل سرخ" و "عقل خودبنیاد دینی". تدریس انتقادی فلسفه دستور کار بزرگان مکتب تفکیک بوده است. به همین خاطر هم حوزه ی علمیه ی مشهد به ضدیت با فلسفه مشهور شده است و حال آن که با مراجعه به آثار حکیمی معلوم می شود که تفکیکیان، دشمن فلسفه نیستند بلکه راه و روش دین شناسی را جدای از آن می دانند، آن چنان که جدای از راه و روش عارفان و صوفیان نیز می دانند.

 چنین استنباط می شود که درنظر حکیمی عقلانیت، تفکر، تدبر و اندیشه، منحصر به فلسفه نیست. گرچه  فلسفه مقید به استدلال است، اما گویا از قبل پذیرفته شده است که استدلال فلسفی نمی تواند بر عقلانیت دینی غلبه کند! آیا در جهان امروز، چنین پیشفرضی می تواند پذیرفته شود؟!

حسن زاده، مدرس فلسفه و حکمت است. کتاب "شرح منظومه ی سبزواری" او کتاب خوبی در آموزش فلسفه است.

من به اتفاق آقای دکتر احمد وحید در اواخر سال ۱۳۷۱ شمسی گفتگویی با علامه حسن زاده در باره ی حکیم سبزواری داشتیم. نظرات آن بزرگوار در ویژه نامه ی کیهان فرهنگی به مناسبت "کنگره ی دویستمین سال تولد حکیم سبزواری" به چاپ رسید. کنگره ی مزبور، در اوایل اردیبهشت ماه ۱۳۷۲ در سبزوار برگزار شد.

راه خورشیدی - کتاب محمد اسفندیاری در باره ی دیدگاه های استاد محمد رضا حکیمی

از استاد حکیمی اثری مستقل به عنوان کتاب فلسفی وجود ندارد. در آثار ایشان نقد مطالبی از مکاتب فلسفی مشاء، اشراق و حکمت متعالیه وجود دارد.

 هر دو بزرگوار از ذوق ادبی برخوردار بودند. حکیمی در همان سال های اول انقلاب در ایران کتابی درباره ی "ادبیات متعهد در اسلام" منتشر کرد. نثر حکیمی قوی است. گاه شعر هم می گفت؛ به عربی و فارسی.  روانی و سلاست نثرش که با استحکام  و استناد مطالبش همراه می شد، آثارش را خواندنی و ماندنی تر می کرد.

شاید همین ویژگی های حکیمی بود که دکتر علی شریعتی، از میان علمای زمان خود، حکیمی را برگزید و وصیت نامه ای شرعی به او داد و اختیار هرگونه تصحیح و دخل و تصرف در آثارش را  به او داد.

حسن‌زاده نیز وقتی شطحیات می نویسد، مرکب خواجه عبدالله انصاری را بر کاغذ می نشاند. ذوق ادبی اش را در عبارات عرفانی متجلی کرده است. اشعار زیادی نیز سروده که مجموعه ی آن منتشر خواهد شد. حسن زاده در علوم مختلفی که سبک و سیاق قدیمی دارد، حتی علوم غریبه! مطالعه داشته است.  در مورد حکیمی هم تا حدی چنین حرف هایی زده شده است، اما یک وجه تمایز بین این دو بزرگوار، بر سر مسئله ی "عدالت اجتماعی" است. حکیمی را می‌توان "فیلسوف عدالت" نامید گرچه خود او این تعبیر را نپذیرد، زیرا دانشمندان برجسته ای  را که  در زمینه‌های علوم انسانی عمیق تر می اندیشند، با تساهل و تسامح فیلسوف هم می‌گویند. این بُعد از تفکر و عمل حکیمی را می خواهم برجسته‌تر بیان کنم. زیرا نسبت او  با آیت الله خمینی، آیت الله خامنه‌ای، انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را  از همین منظر می‌توان ارزیابی کرد. حکیمی گرچه در جوانی و میانسالی در باره ی استادان و  بزرگان دینی مورد علاقه‌اش، کتاب ها نوشته است، ولی در فصل پایانی زندگی‌اش نظر و قلمش را از سوی اشخاص به سوی معیارها و مبانی برگرداند. در نامه ای که به فیدل کاسترو، رهبر انقلاب کوبا نوشت، اسلام رادر دو کلمه خلاصه کرد : توحید و عدالت ( توحید، در رابطه انسان با خدا و عدالت، در رابطه انسان ها با هم)
حساسیت حکیمی در آرمان عدالت خواهی اش، سبب روی آوردن او به انقلاب و رهبری آیت الله خمینی شد، ولی در همان دهه ی اول پس از انقلاب بود که از تحقق عدالت اجتماعی توسط نظام مایوس شد و دیگر راه خود را از حاکمان جدا کرد.

 او روزگاری در مشهد  در دهه های 1330 و 1340 جزء خوشفکران و نو اندیشان جوان بود در کنار بزرگان دیگری مثل شفیعی کدکنی، اخوان ثالث  و دکتر علی شریعتی که از پرتو شمع وجود بزرگانی مثل استاد محمدتقی شریعتی روشنایی  می گرفتند. آیت الله  سید علی خامنه‌ای هم درآن شرایط زیسته است. ایشان در پیام تسلیت درگذشت حکیمی تعابیر بلندی در وصف او بکار برد؛ یکی از آن ها " رفیق قدیمی" بود. من در شگفتم که چرا این "رفیق قدیمی" و دین شناس و عدالتخواه و واجد فضیلت های زیاد دیگر، حتی یک بار در تلویزیون جمهوری اسلامی تحت ولایت ایشان دیده نشده است؟  چرا از ایشان درباره حکیمی فقط پیام تسلیت را باید بشنویم؟

جمهوری اسلامی، عدالت‌خواهی حکیمی را برنمی تافت. همان عدالت خواهیی که به نظر حکیمی شاخصه ی راه علی است. حکیمی معتقد بود" دینی که در آن عدالت نباشد، دین نیست، چه رسد به اسلام".

حال که از پیام رهبری نظام درباره ی درگذشت حکیمی گفتم،  درباره ی حسن زاده آملی هم یادآور شوم که آقای خامنه‌ای برای آن بزرگوار هم پیام تسلیت صادر کرد و مراتب علمی و سلوک روحانی ایشان را قدر دانست. تفاوت در نوع نکوداشت حکیمی و حسن زاده از منظر مقامات رسمی حکومتی و صدا و سیما حاکی از همین دیدگاه قابل تحلیل است. در آمل یک هفته عزای عمومی از سوی مقامات حاکمیت اعلام شد. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!

تنها لطف درباره حکیمی این بود که جنازه اش در حرم رضوی دفن شد! از نگاه امنیتی ، برخی به مصلحت نمی‌دانند که چهره ی شخصیتی مثل حکیمی که در اسلام شناسی اش تردید نیست، در زهد و تقوایش هیچ کس شک ندارد و درعدالت خواهی اش  همه متفق اند، برجسته شود. علل و دلایل زیادی ممکن است وجود داشته باشد که در این اندک نمی خواهم و نمی توانم به آن بپردازم، اما نمی توانم به این اشاره نکنم که حکیمی علاوه بر عدالت خواهی و تاکید بر جامعه ای مبتنی بر قسط و عدل، شخصیتی است که لباس ویژه روحانیت بر تن ندارد. با آن که در جوانی، از شخصیتی بزرگ، مثل شیخ آقا بزرگ تهرانی اجازه ی اجتهاد و نقل حدیث داشته است و به القابی شایسته از جانب علمای بزرگ دینی و مراجع تقلید نامیده  شده است، اما  آخوندیسم، همین را هم بر نمی تابد. بر طبق قانون نانوشته ی آخوندیسم، هیچ غیر آخوندی نباید بر آخوند برتری و فضیلت داشته باشد!

 حکیمی در کنار گذاشتن لباس روحانیت، نه از سر عناد، که از منظر خدمت موثرتر دینی- همچون استاد محمدتقی شریعتی- عمل کرد و درست تشخیص داد.

 با آن که حکیمی به سنت دینی پایبند بود، اما در نگاه روحانیت حکومتی و بخشی از روحانیت غیر حکومتی سنتی و قشری، مورد توجه نبود، اما آنان که دل در گرو مطالعه ی دین شناسی در روزگار ما و در  این دیار داشتند، نمی توانستند حکیمی را نادیده بگیرند.

 حسن زاده آملی روحیه ی لطیفی داشت و با دعا و مناجات میانه اش خوب بود. او هم مثل حکیمی علاقه ای به خودنمایی نداشت .با این حال نسبت به حکیمی بیشتر در رسانه های حکومتی مطرح می شد. نام بردن از ایشان در رسانه های حکومتی بی خطر تر از نام حکیمی بود. حسن زاده در سال ۱۳۸۲ به عنوان "چهره ی ماندگار" معرفی شد. یک بار هم کتاب " قرآن، برهان و عرفان..." ایشان،  کتاب برگزیده  از سوی دانشگاه تهران شد و جایزه‌ای به آن تعلق گرفت. اما حکیمی به این گونه نکوداشت ها تن نمی‌داد و جایزه دادن را متناسب با  شرایط غیر عادلانه در زندگی مردم نمی‌دانست. جایزه فارابی را قبول نکرد. اولویت او در این گونه امور، تحقق عدالت و رفع نیازهای اساسی مردم بود. درک درد مردم، اجازه ی افتادن به دام این گونه تشریفات را به او نمی داد.

 هر دو بزرگوار شانس آن را داشته‌اند که در زمان حیاتشان شناخته شوند. یا درست تر بگویم توسط شخصیت هایی شناسانده شده اند. در مورد حسن زاده  شاگردان اش در حوزه ی علمیه ی قم تاکنون به صورت پراکنده مطالب زیادی گفته و نوشته اند و در آینده بر حجم آن افزوده خواهد شد. خدا کند که مطالب آینده که پس از رحلت آن عالم جلیل القدر گفته می شود، از سنخ مطالبی که پس از درگذشت آیت الله بهجت در فضای عوام زده مذهبی پخش و منتشر شد، نباشد. دو کتاب ارزشمند درباره حکیمی و اندیشه هایش در زمان حیات آن عالم دینی نوشته و منتشر شده است. کتاب" راه خورشیدی" نوشته محمد اسفندیاری حدود ۲۰ سال پیش از درگذشت استاد حکیمی منتشر شده است و حتما ضرورت دارد که اسفندیاری بزرگوار، آن کتاب ارزشمندشان را تکمیل و تجدید چاپ نمایند.من  به مناسبت چهلم درگذشت حکیمی مدیر برنامه ای مجازی بودم که از طرف انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه های سراسر کشور از طریق کلاب هاوس اجرا شد. در آن برنامه که برای  قدرشناسی و آشنایی با اندیشه های حکیمی برگزار شد، دو مهمان اصلی؛ مهدی نصیری و دکتر سید هاشم آقاجری  حاضر بودند.

شاید  فرصت بیابم تا درباره  ی حسن زاده آملی هم مطلبی مستقل بنگارم، انشاالله.

حکیمی و حسن زاده  از جانب برخی صاحبنظران مورد انتقاد هم بوده‌اند. حکیمی از سوی بزرگانی مثل سروش و ملکیان از این بابت که اندیشه ی تفکیکی را در روزگار کنونی برای دین شناسی کافی نمی دانند و حسن زاده از این جهت که او حساسیت و توجه لازم را نسبت به عدالت اجتماعی در نظام ولایی نداشته است.

گویا از آنچه که برخی علما و مراجع در بی خبری از حال و روز و درد مردم داشته اند او هم از آن بی بهره نبوده است. زندگی بی دردسر و عمر طولانی، حاکی از این است که اینان پیغمبر نیستند که غم امت بخورند! اگر حکیمی  به خاطر بی عدالتی های موجود، راه خود را از حاکمیت ولایی جدا کرد، حسن زاده ی آملی تمجید هایی از برخی حاکمان را در سال های آخر عمر در کارنامه خود دارد .
 شاید به همین خاطر باشد که عکس برخی  مقامات از عیادت ایشان پس از درگذشت حسن زاده آملی منتشر شد و آیت الله خامنه‌ای بر پیکر حسن زاده آملی نماز میت خواند. چنین چیزی در باره ی "رفیق قدیمی" دیده نشد.

حکیمی در سال‌های اولیه ی پس از انقلاب، کتاب گرانسنگ" الحیات" را  به آیت الله خمینی تقدیم کرد ولی بعدها ... اما حسن زاده در سال 1377  کتاب خود به نام "انسان در عرف عرفان" را به آیت‌الله خامنه‌ای تقدیم کرده است.

 بگذارید این مقاله را با انتقاد استاد حکیمی در دفن شهدا در جاهای نامناسب به پایان ببرم که می گفت:" اگر راست می گویند چند جنازه هم در دستگاه قضا، در کنار کاخ اشراف و در مجلس و در میان هیئت مجریه (دولت) دفن نمایند".  و در نهایت:" مسئول الاصلی، هوالفقه"!

 نظیر خویش بنگذاشتند و بگذشتند         خدای، جمله ی  آن رفتگان بیامرزاد!

دستخط علامه حسن زاده و اهداکتاب خیرالاثر به این جانب ( سید ابوالفضل حسینی)

 

+ نوشته شده در یکشنبه نهم آبان ۱۴۰۰ ساعت 12:54 توسط دکتر سید ابوالفضل حسینی  | 

دکتر سید ابوالفضل حسینی - سبزوار...
ما را در سایت دکتر سید ابوالفضل حسینی - سبزوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosseinisabzevaro بازدید : 171 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 4:53